سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
گلستان عشق(سیاسی.اعتقادی)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فتنه های رخ داده در طول انقلاب

متن کامل گزارش ماهنامه همشهری ماه در خصوص عملکرد هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد:

1- هاشمی

هاشمی در شرایط دشواری، اولین کابینه خود را در سال 68 تشکیل داد که این دشواری مربوط به پایان جنگ بود. همان‌طور که دولت سوم و چهارم نیز اداره کشور را در شرایط دشواری پیش برده بود، دولت پنجم نیز که پس از پایان جنگ بر سر کار آمد کار خود را در شرایط ویژه‌ای آغاز کرد که بدون تردید نام دولت «سازندگی» نیز بر همین اساس انتخاب شد. به عبارتی می‌توان گفت «سازندگی» ماموریت هر دولتی است که پس از جنگ روی کار می‌آید.

 مردم نیز پس از هشت سال دفاع مقدس، دغدغه سازندگی کشور را داشتند. یکی از اهداف انقلاب اسلامی، سازندگی کشور به جای ویژه خواری‌ها و همچنین توسعه عدالت محور در همه مناطق بود که با توجه به اولویت‌های دولت در 10 سال اول انقلاب اسلامی که بیشتر روی جنگ و حفظ اقتصاد کشور در شرایط دشوار جنگی تاکید می‌شد، امکان تمرکز روی این مهم و ساختن اقتصادی پویا در کشور وجود نداشت. اکنون قرار است دولتی پس از جنگ تشکیل شود که افکار عمومی از آن انتظار دارد، وضعیت کشور را تثبیت کند. طبیعتا سازندگی و ساختن زیرساخت‌های نابود شده اقتصادی در دوران جنگ نیز یکی از همین شرایط تثبیت است.

البته آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی، در دیدار 8 شهریورماه سال 68 با اعضای هیات دولت در اولین سال تشکیل دولت آیت‌الله ‌هاشمی، ضمن تاکید بر رسیدگی به وضعیت اقتصادی مردم به اعضای هیات دولت تاکید کرده بودند: «گشودن گره‌هایی از زندگی ملتی که هشت سال جنگ را پشت سرگذاشته و مشکلات و فشارهای جهانی را تحمل کرده است به معنای دوری از معنویات و آرمان‌ها نیست.»

به هر حال، هاشمی رفسنجانی تفکر اقتصادی دولت خود را بر مبنای حضور افراد فنی و مسلط به حوزه اقتصاد یا همان «تکنوکرات‌ها» پیش برد.

حضور نوربخش در راس وزارت اقتصاد، بیژن نامدار زنگنه در وزارت نیرو، نعمت زاده در وزارت صنایع، آقازاده در وزارت نفت، کلانتری در وزارت کشاورزی، محلوجی در وزارت معادن، نژادحسینیان در صنایع سنگین و وهاجی در وزارت بازرگانی، رنگ و بوی کابینه نخست ‌هاشمی رفسنجانی را اقتصادی کرده بود.

از سوی دیگر، هاشمی در کابینه اول، افرادی از جناح‌بندی‌های گوناگون سیاسی را در کابینه خود وارد کرد. هرچند در آن زمان، هنوز جناح‌بندی‌های سیاسی به شکل کنونی وجود نداشت ولی ‌هاشمی رفسنجانی به عنوان کاندیدای جامعه روحانیت مبارز، پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری شده بود و این در حالی بود که در این زمان، مجمع روحانیون مبارز با تشکیلات مستقل فعالیت می‌کرد که در این انتخابات از کاندیداتوری ‌هاشمی رفسنجانی حمایت کرد. از سوی دیگر، برخی جناح‌بندی‌ها که در پی اختلاف بر سر نخست‌وزیری در کابینه دولت چهارم ایجاد شده بود نیز در این زمان مرزبندی‌های خاصی ایجاد کرده بود. بااین‌حال تلاش ‌هاشمی در تشکیل کابینه اول، استفاده از طیف‌بندی‌های گوناگون بود به شکلی که سید محمد خاتمی تا سال 1370 در پست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار داشت ولی پس از استعفای وی، سکان این وزارتخانه به علی لاریجانی که خط مشی سیاسی متفاوتی داشت سپرده شد. در سایر پست‌های کابینه نیز، از یک سو افرادی چون عبدالله نوری، نجفی و معین حضور داشتند و از سوی دیگر ولایتی، علی لاریجانی و فلاحیان به ترتیب در پست وزیر امور خارجه، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر اطلاعات قرار گرفته بودند.

شاید دلیل این کار علاوه بر تلاش ‌هاشمی در استفاده از همه فکرها و سلایق در دولتی که به دنبال تثبیت شرایط کشور پس از جنگ است، به همزمان بودن این دوره با فعالیت مجلس سوم نیز بازمی‌گردد. مجلس سوم که ریاست آن تا قبل از انتخاب ‌هاشمی به‌عنوان رئیس‌جمهور با خود وی بود، اکثریتی داشت که به سمت نیروهای چپ موسوم به نیروهای خط امام(ره) و مجمع روحانیون مبارز متمایل بود و شاید از این حیث، هاشمی تمایل داشت که از نیروهای چپ در کابینه خود استفاده کند. از سوی دیگر، حضور نیروهای راست‌گرای سنتی در کابینه وی نیز کم نبود و از این حیث، هاشمی سعی کرده بود دولت سازندگی را از نظر سیاسی به شکل متعادل چینش کند.

شاید از نظر یک تحلیل‌گر یا مفسر، این سیاست می‌توانست سیاست خوبی برای یک دولت که پس از جنگ تشکیل شده و سازندگی را الگوی خود قرار داده باشد ولی این چینش مشترک عملا هر دو گروه را ناراضی کرد. حضور سید محمد خاتمی و دیگر افراد متمایل به چپ‌های سیاسی در کابینه اول، راست‌گرایان سنتی را به شدت ناراحت کرده بود و از آن سو، چپ‌های سیاست ایران نیز که اکثریت مجلس سوم را در دست داشتند، انتقاداتی از چینش کابینه داشتند. البته نقطه بروز این اختلافات و مشکلات، در دوره اول ‌هاشمی نبود.

ازنظر اقتصادی، دولت اول ‌هاشمی با شرایط کسری بودجه شدید نزدیک به 50‌درصد مواجه بود که توانست شرایط بودجه را در طول دوران هشت ساله به توازن تبدیل کند. از سوی دیگر، ترکیب بودجه و هزینه‌های دولت به نفع طرح‌ها و هزینه‌های عمرانی تغییر کرد و این مساله افتتاح و راه‌اندازی طرح‌های بزرگ عمرانی در هشت سال ریاست‌جمهوری وی را به دنبال داشت.

دولت اول در کنار اقدامات مثبتی که در سطح کلان اقتصاد کشور انجام داده بود، در پایان دوره اول با مشکلات سیاسی خاصی دست و پنجه نرم کرد. ‌هاشمی که انتخاب‌اش برای چهارسال اول با اجماعی در بین همه گروه‌های سیاسی همراه بود، در حالی برای انتخابات بعدی آماده می‌شد که از آن اجماع دیگر خبری نبود. از یک سو جناح چپ که تعداد زیادی از کاندیداهایش در انتخابات مجلس چهارم رد صلاحیت شدند، در این انتخابات بیشتر موضع سکوت و در برخی مواقع انتقاد از ‌هاشمی را در پیش گرفتند.

مجمع روحانیون مبارز که در انتخابات پنجم ریاست‌جمهوری (چهارساله اول ‌هاشمی) به نفع ‌هاشمی موضع‌گیری کرده بودند، در انتخابات ششم موضع سکوت در پیش گرفتند. روزنامه سلام که روزنامه نزدیک به جناح چپ ایران بود نیز انتقادات تندی نسبت به عملکرد دولت ‌هاشمی رفسنجانی مطرح می‌کرد.

از سوی دیگر، راست‌گرایان سنتی ایران به نظر می‌رسید بهترین گزینه ممکن را ادامه کار اکبر ‌هاشمی رفسنجانی می‌دانستند ولی برای حمایت خود شرط و شروط داشتند که مهم‌ترین آن مربوط به چینش کابینه بود. با وجود حضور احمد توکلی در این انتخابات که وی نیز انتقادات تندی به ‌هاشمی رفسنجانی وارد کرد، اکثر گروه‌ها و تشکل‌های جناح راست از اکبر ‌هاشمی رفسنجانی حمایت کردند.

جامعه روحانیت مبارز که ‌هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی آن شناخته می‌شد، از ‌هاشمی حمایت قطعی و کامل کرد.

همچنین جامعه مدرسین حوزه علمیه از ‌هاشمی حمایت کرد ولی حمایتی مشروط و منتهی به اما و اگرها. بیشترین انتقاد جامعه مدرسین حوزه علمیه به اعضای کابینه ‌هاشمی بود به گونه‌ای که شرط اول آن‌ها این بود که کابینه دولت جدید ‌هاشمی از بین کسانی تشکیل شود که‌ به‌ مبانی‌ و اصول‌ اسلام، اصول‌ انقلاب‌ و ولایت‌ فقیه‌ و روحانیت‌ و مرجعیت‌ و ایستادگی‌ در برابر جهان‌خواران‌، مخصوصا آمریکا ایمان داشته باشند.

از نکات قابل توجه دیگر در حمایت جامعه مدرسین از ‌هاشمی، امضای بیانیه توسط آیت‌الله فاضل بود. این در حالی است که معمولا بیانیه‌های این تشکل با امضای آیت‌الله مشکینی منتشر می‌شد.

حزب موتلفه اسلامی نیز، در حالی که انتظار می‌رفت از کاندیداتوری احمد توکلی حمایت کند اعلام کرد از کاندیدای مورد حمایت جامعتین حمایت می‌کند.

توکلی در تبلیغات انتخاباتی‌اش، رشد بی‌عدالتی اقتصادی و رفاه‌طلبی دولت را عامل بسیاری از مشکلات کشور می‌دانست و در این راستا انتقاداتی به عملکرد ‌هاشمی رفسنجانی وارد کرد.

در نهایت انتخابات ششمین دوره ریاست‌جمهوری در سال 1372 با پیروزی ‌هاشمی رفسنجانی پایان یافت ولی این انتخابات یک تفاوت عمده با انتخابات‌های ریاست‌جمهوری پیشین داشت و آن رای بالاتر از حد انتظار نفر دوم انتخابات یعنی احمد توکلی بود. وی در این انتخابات حدود 4 میلیون رای آورد که بسیار فراتر از حد انتظار بود. رای 4 میلیونی توکلی که برای اولین بار در انتخابات ریاست‌جمهوری برای نفر دوم رقم می‌خورد یک تحلیل بزرگ در پس خود داشت. توکلی برخلاف جاسبی و طاهری، رقیب منتقد ‌هاشمی رفسنجانی بود و 4 میلیون رای وی نشان داد که سیاست‌های ‌هاشمی در جامعه منتقدان زیادی دارد.

واقعیت این بود که رای ‌هاشمی نسبت به دوره قبل ریزش کرده بود که این مساله نشان‌دهنده نارضایتی بخش‌هایی از جامعه بود.

برخی کارشناسان، بروز این مساله را به‌دلیل توجه محض دولت ‌هاشمی به فعالیت‌های زیربنایی و عمرانی و همچنین مشکلات زیاد اقتصادی از جمله کسری بودجه که با آن روبه‌رو بود، می‌دانستند. برخی کارشناسان اقتصادی نیز معتقد بودند تاثیر مثبت اقدامات زیربنایی در حوزه اقتصاد خرد، زمان بر بوده و نیاز به زمان بیشتری برای بررسی نتایج آن وجود دارد.

در مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری، یادگار امام(ره) حجت‌الاسلام سید احمد خمینی، رئیس‌جمهور منتخب را به ناچیز شمردن قدرت خود و همه‌ قدرتمندان مادى در برابر قدرت کامله‌ الهى، حفظ موضع مستحکم همیشگى خود در برابر دشمنان، مخالفان و بدخواهان و همچنین گزینش همکاران و مدیران با این معیارها توصیه کرد. مقام معظم رهبری نیز توجه به عدالت اجتماعی را به مسوولین دولت گوشزد کردند: «سیاست‌های اساسی در نظام اسلامى، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. فرق عمده‌ ما با نظام‌هاى سرمایه‌دارى همین است.»

هاشمی کابینه دوم خود را با حفظ 13 نفر از 22 وزیر کابینه اول و تغییر 9 وزیر تشکیل داد. لاریجانی که با حکم مقام معظم رهبری به عنوان رئیس صداوسیما انتخاب شده بود از وزارت فرهنگ و ارشاد کنار رفت و میرسلیم جانشین او در این سمت شد.

نوربخش نیز وزارت اقتصاد و دارایی را ترک کرده و به عنوان رئیس کل بانک مرکزی منصوب شد. علاوه بر این دو تغییر، هفت تغییر دیگر در کابینه دوم نسبت به کابینه اول به‌وجود آمد که مهم‌ترین آن، حذف معین و عبدالله نوری، از وزرای جناح چپ ایران از کابینه بود.

در مجموع دولت دوم ‌هاشمی، با اجماع کمتر در فضای سیاسی نسبت به دولت اول وی شکل گرفت و ‌هاشمی رفسنجانی نیز در دولت دوم مانند دولت اول، سیاست توازن در کابینه و استفاده از وزن همه نیروهای سیاسی کشور را در پیش نگرفت که شاید دلیل اصلی، فعالیت مجلس چهارم با اکثریت متمایل به جناح راست از یک سو و فشار گروه‌های سیاسی در دوران انتخابات از سویی دیگر است.

هر چه بود، دوره هشت ساله ریاست‌جمهوری ‌هاشمی رفسنجانی در شرایطی به پایان رسید که دولت وی با نقاط قوت و ضعف بسیاری همراه بود. البته این نقاط قوت و ضعف از دید افراد مختلف، به شکل مختلف تحلیل می‌شود.

حمید میرزاده، رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کل کشوردر این دوران از جمله کسانی است که معتقد است دولت سازندگی در شرایط دشوار، شاخص‌های اقتصادی مثبتی برای کشور رقم زد «به‌کارگیری سیاست‌های تثبیت سبب شد نرخ تورم از 4/49 به 2/32 ‌درصد در سال1375 کاهش یابد و در عین حال رشد تولید ناخالص داخلی از 5/4 به 2/5 درصد، رشد سرمایه‌گذاری از 2/3 به 3/8 ‌درصد بالغ شده و نرخ بیکاری از 6/10‌درصد در سال 1374 به 9‌درصد در سال 1375 تقلیل یافت. افزایش تراز بازرگانی خارجی به 4/7 میلیارد دلار، کاهش کل بدهی‌های خارجی و بهبود ساختار سررسید بدهی‌ها از دیگر موفقیت‌های سال 1375 بوده است. همچنین بیش از 60 سد مخزنی ساخته شد و توسعه شبکه‌های آب‌یاری و زهکشی و سایر اقدامات بخش کشاورزی سبب شد که محصولاتی نظیر گندم و محصولات زراعی رشد سالانه‌ای حدود 60‌درصد را تجربه کنند.»

یکی دیگر از اقدامات دولت هشت ساله ‌هاشمی در حوزه اقتصاد، آغاز تهیه و تدوین برنامه‌های پنج ساله توسعه بود که این برنامه‌ها تا پایان برنامه سوم به طور جدی پیگیری شد ولی پس از روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، توجه به این برنامه‌ها نیز به فراموشی سپرده شد.

برخی منتقدان دولت سازندگی منکر فعالیت‌های زیربنایی دولت سازندگی نیستند بلکه معتقدند سبک و شیوه فعالیت اقتصادی دولت هشت ساله ‌هاشمی، فرهنگ نظام سرمایه‌داری را در کشور پیاده کرد و تلاش‌های این دولت اثرات فرهنگی نامناسبی داشت که با تفکرات انقلاب اسلامی سازگار نیست.

این گروه که بیشتر منتقدان اصولگرای دولت ‌هاشمی هستند، معتقدند دولت‌های وی توسعه اقتصادی و رفاه را در پیش گرفت ولی در این بین، عدالت در توزیع ثروت و کاهش فاصله طبقه‌های اجتماعی را فراموش کرد.

از سوی دیگر، منتقدان ‌هاشمی در اردوگاه اصلاح طلبان نیز معتقدند دولت ‌هاشمی به سمت ایجاد فضای بسته سیاسی و امنیتی حرکت کرد. همچنین اواخر دوره دوم دولت ‌هاشمی رفسنجانی با انزوای شدید سیاسی ایران در عرصه بین‌المللی همراه شد.

محسن رضایی که در آن زمان فرماندهی سپاه پاسداران را به عهده داشت، معتقد است دولت ‌هاشمی رفسنجانی در سیاست خارجی صدور انقلاب را متوقف ‌و در سیاست داخلی ‌فضای باز سیاسی و نقد را محدود کرد.هرچند برخی حذف وزرای متمایل به جناح چپ کابینه در دولت دوم را عامل کاهش فشار و افزایش توان دولت در پیشبرد برنامه‌های اقتصادی می‌دانند، ولی در مجموع دولت اول ‌هاشمی رفسنجانی از نظر اجماع سیاسی حاصل شده تشکیل آن، عملکرد و کارنامه بهتر نسبت به دولت دوم وی دارد.

خود آیت‌الله ‌هاشمی نیز چنین نظری دارد. وی در گفت‌وگو خود با همشهری ماه که در شماره‌های قبلی نشریه منتشر شده گفته بود: «اولین دوره ریاست‌جمهوری من یعنی از سال 68 تا 72 در بین همه ادوار ریاست‌جمهوری چون از جنگ فارغ شده بودیم و به سازندگی رو آوردیم بهتر است؛ البته به دو دلیل: اول این‌که خودم رئیس‌جمهور بودم و به کرات از عملکردم دفاع مستند می‌کردم و دوم جدای از این، در سال 68 در حالی ریاست‌جمهوری را قبول کردم که بودجه کشور به صورت رسمی 51‌درصد کسری داشت. زیرساخت‌های کشور مثل راه، بندر، پالایشگاه و سد یا وجود نداشت یا بسیار قدیمی بود یا این‌که در معرض حملات دشمن قرار گرفته بود و مهم‌تر از همه، مردم پس از هشت سال دفاع مقدس و تحمل رنج‌ها و کمبود‌ها، به حق از نظام انتظار داشتند که برای رفاه آن‌ها کاری انجام شود. هنر دولت سازندگی در آن شرایط این بود که اولا بین روحیه دوران جنگ و پس از آن تعادل برقرار کند و ثانیا به زیرساخت‌ها توجه کند؛ همچنین نجات اسرای جنگ و پیگیری اجرای قطعنامه 598 و رسیدگی به آسیب‌دیدگان جنگ ازجمله موارد فوریتی و اولویت‌دار بود.

  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر حسین ممشلی ( شنبه 96/4/24 :: ساعت 1:24 عصر )
»» فتنه های رخ داده در طول انقلاب

 

متن کامل گزارش ماهنامه همشهری ماه در خصوص عملکرد هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد:

2- خاتمی

سید محمد خاتمی، از اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و کاندیدای این تشکل سیاسی در انتخابات سال 1376 توانست با رای 20 میلیونی بر کاندیدای جناح راست سنتی یعنی حجت‌‌الاسلام ناطق نوری پیروز شده و پنجمین رئیس‌جمهور ایران باشد.

وی که با شعار تقویت جامعه مدنی در انتخابات به پیروزی رسید، در آغاز کار و برای گرفتن رای اعتماد وزیران‌اش با مجلس پنجم با اکثریت راست سنتی، مواجه بود.

خاتمی در چینش اعضای کابینه با بهینه سازی تیم اقتصادی دولت ‌هاشمی به ترکیب جهانگیری در وزارت صنایع و معادن، زنگنه در وزارت نفت، نمازی در وزارت اقتصاد و دارایی، حاجی در وزارت تعاون، حجتی در وزارت راه، کمالی در وزارت کار و بیطرف در راس وزارت نیرو رسید. نوربخش در راس بانک مرکزی باقی ماند و نجفی هم عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت اول سید محمد خاتمی انتخاب شد.

اما وضعیت در وزارتخانه‌های فرهنگی، سیاسی متفاوت بود. عبدالله نوری، وزیر کشور دولت اول ‌هاشمی رفسنجانی به عنوان وزیر کشور، عطاالله مهاجرانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مصطفی معین به عنوان وزیر علوم دولت سیدمحمد خاتمی معرفی شدند که به نوعی می‌توان این سه وزیر را، جنجالی‌ترین وزرای سید محمد خاتمی در دولت اول نامید. در این بین عطاالله مهاجرانی و عبدالله نوری توسط مجلس پنجم استیضاح شده و به ترتیب مسجد جامعی و موسوی لاری جایگزین آن‌ها شدند تا از نگاه راست گرایان، زهر کابینه خاتمی گرفته شود.البته توجه داشته باشیم، در کابینه اول سید محمد خاتمی بودند وزیرانی که یا مشی سیاسی نزدیک به راست سنتی داشتند یا کلا از مشی سیاسی خاصی تبعیت نمی‌کردند یا حداقل افرادی تندرو در حوزه سیاست شناخته نمی‌شدند.

سیاست و خط مشی دولت خاتمی، ظاهرا اصلاحات بود و شعار توسعه سیاسی با شدت بیشتری در دوره اول ریاست‌جمهوری وی سرداده‌ می‌شد.

با روی کار آمدن مجلس ششم در سال 78، اکثریت مجلس از نظر سیاسی با دولت همگام شد تا فضا برای پیشبرد اهداف دولت فراهم شود.

مرگ در فضای سیاسی و تحول اقتصادی یکی از اصلی‌ترین سیاست‌های دولت به خصوص در چهارسال اول بود که البته با حواشی گوناگونی همراه شد. به‌هرحال برخی رویکردهای دولت خاتمی، واکنش‌های تندی نیز در پی داشت.

چندی پیش، علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس در گفت‌وگویی، دوره اصلاحات را دوره پاسخگویی مسوولان دربرابر مردم توصیف می‌کند. در آن دوره انتقاد از دولت و مسوولان باب شد.دولت اول سید محمد خاتمی مدعی بود در عرصه سیاست خارجی به دنبال تنش‌زدایی است.

از نظر اقتصادی، دولت اول خاتمی با تنگناهایی روبه‌رو بود. کاهش قیمت نفت تا مرز 8 دلار، درآمد ارزی دولت را به شدت تنزل داده و کشور را به مرز بحران کشیده بود؛ البته سرانجام سیاست کاهش تولید نفت اوپک، سیر صعودی قیمت نفت را به همراه داشت.

یکی از رویه‌های دو دولت، حرکت در جهت اصلاحات اقتصادی بود که در این زمینه به برخی موفقیت‌ها نیز دست پیدا کرد. سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور که اسفند ماه سال 78 از ادغام دو سازمان امور اداری و استخدامی کشور (سابق) و سازمان برنامه و بودجه (سابق) به وجود آمده بود، با حضور ستاری فر توانست به جایگاه قابل توجهی برای برنامه‌ریزی برسد. تهیه سند چشم‌انداز بیست ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، یکی از دستاوردهای این سازمان بود که پس از امضای رهبر انقلاب، اجرایی شد. هرچند پس از آن، دولت نهم به اجرای آن و پیش‌گرفتن سیاست‌های در نظر گرفته شده در این برنامه بی اهمیتی کرد.

یکی دیگر از سیاست‌های اقتصادی سید محمد خاتمی، یکسان سازی نرخ ارز بود که به اعتقاد برخی این مساله جلوی بسیاری از رانت‌ها گرفت که معمولا بدین شکل ایجاد می‌شد. از سوی دیگر، برخی منتقدان اقتصادی دولت معتقدند دولت وی در ایجاد انضباط مالی چندان موفق عمل نکرده است.

خاتمی پس از پایان دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش، در سال 80 برای دومین بار به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد.کابینه دوم سید محمد خاتمی، حدود 9 تغییر نسبت به کابینه اول داشت که به‌نظر می‌رسد اضافه شدن طهماسب مظاهری به وزارت اقتصاد، اسحاق جهانگیری به وزارت صنایع و معادن و همچنین حضور ستاری فر در راس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، موتور اقتصادی دولت را به نظر می‌رسید پرشتاب‌تر کرد.

خاتمی در دیگر پست‌های کابینه نیز با درکی که در چهار سال ریاست‌جمهوری از شرایط کشور به‌دست آورده بود، کابینه‌ای اجرایی‌ برای پیشبرد امور کشور به کار گماشت.در دولت دوم وی، رشد درآمدهای نفتی از یک سو و کارنامه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی باعث شد از نظر شاخص‌های اقتصادی، کارنامه نسبتا رو به رشدی ثبت شود. بنابر برخی آمارها رشد اقتصادی به 7‌درصد رسید از یک سو و صندوق ذخیره ارزی ، تشکیل شد.

در حوزه فرهنگ و هنر نیز، تفسیر عملکرد دولت بر اساس زاویه دید منتقدان وموافقان متفاوت است. عده‌ای از دولت خاتمی برای ایجاد فضای فرهنگی که با رشد رسانه‌ای کشور و هنری و غیره همراه بود، راضی‌اند و عده‌ای معتقدند دولت خاتمی حوزه‌های فرهنگی را به آشفتگی و ولنگاری کشاند.

3- احمدی نژاد

پس از پایان دولت اصلاحات، انتخابات دوره نهم ریاست‌جمهوری در شرایطی برگزار شد که از طیف‌های مختلف سیاسی کشور کاندیداهایی در انتخابات وجود داشتند ولی در نهایت این محمود احمدی‌نژاد بود که با پیروزی بر اکبر ‌هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات به عنوان رئیس‌جمهور دوره نهم لقب گرفت.

اولین دوره چهار ساله محمود احمدی‌نژاد را می‌توان به دوره تغییر بسیاری از مناسبات جاری دولت و زمان ثبت بسیاری از «ترین‌ها» در تاریخ سیاسی ایران نامید.

این تغییر از ترکیب وزرای کابینه و تغییر شیوه سفرهای هیات دولت وجود داشت تا تغییر در لحن دیپلماتیک رئیس‌جمهور و تعداد وزرای برکنار شده، تعداد وزرای رای اعتماد نگرفته و ...!

احمدی نژاد افرادی را برای حضور در کابینه اول خود انتخاب کرده بود که مجموعه سابقه وزارت آن‌ها در دولت‌های جمهوری اسلامی ایران هشت سال بود.

این در حالی است که این عدد در چهار کابینه قبلی بین 50 تا 100 سال است. البته طبیعی است یک دولت اصولگرا از وزرای دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی کابینه‌های قبلی به خصوص کابینه دولت اصلاحات استفاده نکند ولی ‌استفاده نکردن از برخی ظرفیت‌های مدیریتی اقتصادی کشور که معمولا در دولت‌های مختلف حضور داشته و خط و ربط سیاسی چندانی هم نداشتند موضوع جدیدی بود.

احمدی‌نژاد در انتخابات، شعار مبارزه با مفاسد، آوردن پول نفت بر سر سفره مردم و عدالت را داده بود و به این سبب، کل تیم اقتصادی دولت به جز رئیس کل بانک مرکزی را تغییر داد که البته او نیز دو سال بیشتر در پست خود باقی نماند و جای خود را در سال 86 به طهماسب مظاهری داد.

در همین سال، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور نیز توسط دولت منحل شد. احمدی‌نژاد انحلال این سازمان را برگرفته از اندیشه شهید‌رجایی می‌دانست.

همزمانی تشکیل دولت نهم با مجلس هفتم که اکثریتی اصولگرا داشت، تحلیل دو سال آرام برای دولت تا انتخابات مجلس هشتم را در ذهن متبادر می‌کرد ولی این اشتباه‌ترین پیش‌بینی از روابط دولت احمدی‌نژاد و مجلس هفتم بود.

چهار نفر از افراد پیشنهادی احمدی‌نژاد، موفق به اخذ رای اعتماد از نمایندگان مجلس هفتم نشدند. این اولین بار در تاریخ انقلاب است که کابینه معرفی شده توسط رئیس‌جمهور به‌طور کامل رای اعتماد نمی‌گیرد. حتی کابینه‌ای که سید محمد خاتمی به مجلس پنجم که اکثریتی از جناح مخالف داشت نیز به صورت کامل رای اعتماد گرفت ولی کابینه معرفی شده احمدی‌نژاد به مجلس اصولگرای هفتم نتوانست به صورت کامل رای اعتماد بگیرد.

اما این پایان هیاهوی انتخاب اعضای کابینه نبود، زیرا دو وزیر بعدی پیشنهادی احمدی‌نژاد برای وزارت نفت نیز موفق به کسب رای اعتماد از مجلس هفتم نشدند. در این مدت خود احمدی‌نژاد سرپرستی این وزارتخانه را به عهده داشت ولی طبق قانون اساسی وی بیش از سه ماه نمی‌توانست سرپرست بماند. در نهایت چهارمین وزیر پیشنهادی نفت موفق به اخذ رای اعتماد از مجلس هفتم شد.

اما در این روز هم تکلیف کابینه اولیه یکسره نشده و این روز پایان حضور احمدی‌نژاد در مجلس برای دفاع از وزرای پیشنهادی نبود، چرا که تا پایان عمر دولت نهم این دولت بیش از 10 جابه‌جایی داشت.

در آخرین روزهای عمر دولت نهم و در فاصله هشت روز تا تشکیل دولت دهم، احمدی‌نژاد حکم عزل صفارهرندی را به‌دلیل اعتراض وی نسبت به اعلام خبر معاون اولی مشایی و خودداری احمدی‌نژاد از عزل مشایی با وجود نامه رهبری صادر کرد. بعدها گفتند تعداد وزیرانی که در روزهای آخر دولت عزل شده بودند چهار نفر هستند ولی در پایگاه اطلاع‌رسانی دولت تنها نام وزیر وقت اطلاعات یعنی غلامحسین محسنی اژه‌ای دیده می‌شد. دلیل این تصمیم، از نصاب افتادن دولت در صورت تحقق این جابه‌جایی‌ها بود ولی صفار هرندی در نامه‌ای به احمدی‌نژاد اعلام کرد استعفا می‌دهد ولی برای جلوگیری از حد نصاب افتادن دولت، در این هشت روز بر سر کارش حاضر نمی‌شود.

علاوه بر مشکلات تغییرات گسترده احمدی‌نژاد در کابینه دولت نهم، ابلاغ نکردن بودجه در زمان مشخص طبق روال سالانه به مجلس نیز یکی دیگر از نکاتی بود که به اختلافات دولت و مجلس رقم زد.بدون تردید دولت نهم احمدی نژاد، پرحاشیه‌ترین کابینه بعد از انقلاب است. او بیشترین حجم برخوردهای حاشیه‌ای را نه‌تنها با مخالفان خود بلکه با مجلس هفتم و هشتم اصولگرا داشت.

از نظر درآمدزایی، دوره نهم ریاست‌جمهوری یکی از طلایی‌ترین دوران تاریخی ایران در جذب درآمد نفت است. یکی از انتقادات مهم منتقدان محمود احمدی‌نژاد نیز نحوه هزینه‌کردن این درآمدهای نفتی است.

آنان معتقدند این درآمد نفتی باید جذب صندوق ذخیره ارزی می‌شد تا در مواقع حساس، یاری‌رسان دولت باشد.

افزایش حجم نقدینگی یکی از انتقادهای بزرگ اقتصاددانان نسبت به دولت اول احمدی‌نژاد است. آنان معتقدند، تزریق نقدینگی به اقتصاد کشور در دوره اول دولت بدون در نظر گرفتن جوانب این تصمیم و فقط برای رفع مشکلات و پیشبرد طرح‌ها به صورت کوتاه مدت صورت گرفته و در بلندمدت، اثرات این تصمیم با افزایش تورم به اقتصاد کشور ضربه می‌زند.

در طول چهار سال اول دولت احمدی نژاد، حدود 50 اقتصاددان کشور نسبت به تبعات مسیری که احمدی‌نژاد در حوزه اقتصاد در پیش گرفته است به وی هشدار دادند ولی این هشدارها هیچ تاثیری در فعالیت احمدی‌نژاد نداشت.

از این انتقادات در سطح اقتصاد کلان که بگذریم، سفرهای استانی فراوان احمدی‌نژاد است که یکی از نقاط قوت فعالیت وی بود. جلسات هیات دولت در مرکز استان‌ها و بررسی مشکلات استان توسط هیات دولت در آن استان، باعث می‌شد، مشکلات استان‌ها و شهرها به خاطر دوری مسافت با پایتخت از دید وزرای مملکت پنهان نماند.البته ناگفته نماند بسیاری از نمایندگان مجلس نسبت به اجرایی نشدن مصوبات استانی در استان و شهرستان خود گله‌مندند. در بسیاری از موارد نیز حق با آن‌هاست زیرا کم نیست مصوبات استانی هیات دولت که در کشوی میزهای استانداری‌ها و ادارات خاک می‌خورد.

از نظر سیاسی، چهار سال اول دولت احمدی‌نژاد هرچند با برخی اختلاف‌های دولت و مجلس و همچنین انتقادات شدید اصلاح طلبان به وضعیت اداره کشور توسط احمدی‌نژاد همراه بود ولی اصولگرایان، همچنان به حمایت سیاسی خود از وی ادامه دادند. رسانه‌های اصولگرا نیز، همواره حمایت تمام قدی از وی داشته و دولت او را پرکارترین دولت تاریخ می‌دانستند.انتخابات جنجالی 88 در پایان دولت نهم، دوباره احمدی‌نژاد را برای یک دوره چهار ساله به عنوان رئیس‌جمهور ایران معرفی کرد اما دوره دوم احمدی‌نژاد از بسیاری از جهات با دوره اول متفاوت بود.

احمدی نژاد کابینه دوم خود را در شرایطی به مجلس معرفی کرد که تنها نام شش وزیر از کابینه دولت نهم در کابینه دهم مشاهده می‌شد که دو نفر از این شش نفر نیز این بار در وزارتخانه‌های دیگری نسبت به دولت نهم معرفی شده بودند.از نظر اقتصادی، این دوره با تصویب نهایی و آغاز یکی از طرح‌های تاریخی اقتصاد ایران یعنی «هدفمندسازی یارانه‌ها» آغاز شد. همزمان در عرصه جهانی، مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1 + 5 در حال انجام بود و آمریکا فشارهایش را علیه ایران برای شکستن مقاومت کشورمان بر سر مساله هسته‌ای شدت بخشیده بود.

همزمان با تنگ‌تر شدن حلقه تحریم‌ها، در فضای داخلی کشور نیز التهاب‌های سیاسی شکل گرفت.موضوع مربوط به تمکین نکردن احمدی‌نژاد از دستور رهبر انقلاب در جلوگیری از عزل وزیر اطلاعات و ابقای وی در این سمت بود. احمدی‌نژاد 11 روز خانه‌نشین شد که این 11 روز خانه‌نشینی احمدی نژاد، برای او 11 روز تاخیر در اطاعت از دستور رهبری ثبت شد.این برای دومین بار بود که محمود احمدی‌نژاد، توصیه‌های مطرح شده از سوی رهبری معظم انقلاب را با تاخیر اجرا می‌کرد ولی این بار فضای سیاسی کشور آماده انفجار علیه وی بود.در این میان بزرگ‌ترین حامیان احمدی‌نژاد هم دیگر رمقی برای حمایت از وی نداشتند. آیت‌الله مصباح در یک سخنرانی اعلام کرد، احمدی‌نژاد حتما سحر شده است.هرچند این خانه‌نشینی 11روزی به پایان رسید، ولی جریانی در دل دولت جمهوری اسلامی پایه‌گذاری کرد که محافل سیاسی از آن با نام جریان انحرافی نام برده و «اسفندیار‌رحیم‌مشایی» را به عنوان رئیس دفتر احمدی‌نژاد لیدر و کانون این انحراف می‌دانند.

این مساله، تیغ نمایندگان مجلس را برای انتقاد از دولت تیزتر کرده و فراکسیون انقلاب اسلامی را که از بین حامیان دولت در مجلس تشکیل شده بود و همیشه به حمایت از دولت می‌پرداخت مجبور به سکوت کرد.

نامه سوال از رئیس‌جمهور، در مجلس امضا شده و تحویل هیات رئیسه شد. طرح سوال از رئیس‌جمهور در 30 سال گذشته در نظام جمهوری اسلامی ایران یعنی در هشت دوره مجلس سابقه نداشته است و روسای جمهور هیچ‌گاه مورد سوال نمایندگان مجلس واقع نشدند.از سوی دیگر، افشای اختلاس 3 هزار میلیاردتومانی یک بار دیگر به وجود فساد در دل دولت شهادت داد و بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ کشور در دولتی که با شعار مبارزه با فساد بر سر کار آمده بود صورت گرفت. از سوی دیگر، قوه قضائیه برخورد با جریان انحرافی را آغاز کرد. یکی از کارکنان نهاد ریاست‌جمهوری و چند تن از مدیران مناطق آزاد کشور بازداشت شدند.بدون تردید، علنی شدن انحراف در مغز دولت یعنی نهاد ریاست‌جمهوری نیز یکی از همان «ترین‌های» ویژه در تاریخ انقلاب است.

جالب‌تر آن که رئیس‌جمهور، حاضر نیست از حمایت تمام قد خود از مشایی دست بکشد و هرکسی به نحوی انتقادی به مشایی وارد کند، به سرعت از دولت اخراج خواهد شد.در ادامه بازداشت اعضای حلقه انحرافی، چندی قبل و در حالی که رئیس‌جمهور در نیویورک به سر می‌برد، علی اکبر جوانفکر، مشاور رسانه‌ای احمدی‌نژاد و مدیرعامل خبرگزاری ایرنا برای گذراندن دوران محکومیت خود بازداشت شد.با در نظر گرفتن جمیع این مسائل، این جمع‌بندی به‌دست می‌آید که احمدی‌نژاد از نظر سیاسی در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش در لغزنده‌ترین حالت ممکن است. شاید اگر تدبیرهای ویژه در کار نبود، تاکنون استیضاح وی نیز در مجلس نهایی شده بود.

از نظر اقتصادی نیز، به تدریج از مهر ماه سال90 نوسانات شدید قیمت دلار و طلا در بازار ایران آغاز شد. این نوسانات که نشان‌دهنده کاهش «ارزش پول ملی» است، حجم انتقادات اقتصادی به احمدی‌نژاد را افزایش داد.در مجموع، با مقایسه دو دولت احمدی‌نژاد این نتیجه به‌دست می‌آید که احمدی‌نژاد از نظر حمایت‌های سیاسی در دولت اول‌اش، شرایطی به مراتب مطلوب‌تر داشت که از این نظر در دولت دوم به لغزنده‌ترین وضع ممکن رسیده است.اما با مقایسه شخص احمدی‌نژاد در دو دوره، به نظر می‌رسد اشراف وی نسبت به اداره کشور در دوره دوم بسیار بیشتر شده است.وی در دوره دوم ریاست‌اش از سال 90 به بعد، از اجرای تصمیمات شلیکی و برخی سخنان حاشیه ساز فاصله گرفته است. در این مدت، ثبات کابینه وی نیز بیشتر شده و از برکناری‌های سریع و ضربتی دیگر خبری نیست که به‌نظر می‌رسد جمیع این مسائل، نشانه این است که وی در دو سال پایانی خود عمق نگاه بهتری نسبت به اداره کشور به‌دست آورده است. 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر حسین ممشلی ( شنبه 96/4/24 :: ساعت 1:22 عصر )
»» جامعه شناسی فرهنگی

جامعه شناسی فرهنگی 

یکی از اولین تعاریف نسبتاً‌ جامع از فرهنگ در سال 1871 توسط تایلر ارائه شده است ایشان اعتقاد داشت فرهنگ  عبارت است از مجموعه ای از علوم ، دانشها ، هنرها ، افکار ، اعتقادات ، قوانین و مقررات و آداب و رسوم ، سنتها  و به طور خلاصه کلیه آموخته ها و عاداتی که یک انسان به عنوان عضو جامعه اخذ می کند . اسپنسر در کتاب اصول جامعه شناسی خود از فرهنگ به عنوان محیط فوق جسمانی یاد می کرد و در صدد جدا ساختن فرهنگ از عوامل جسمانی و طبیعی بوده او اعتقاد داشت که محیط فوق جسمانی خاص انسان است در حالی که انسان از لحاظ دو محیط دیگر با حیوان دارای وجه مشترک است . 
فرهنگ را می توان به عنوان مجموعه رفتارهای اکتسابی و ویژگی های اعتقادی اعضای یک جامعه معین تعریف کرد .
 
جامعه به گروهی از انسانها اطلاق می شود که با یکدیگر زندگی کرده و در سرزمین معینی سکنا گزینند و سرانجام خود را به عنوان یک واحد اجتماعی متمایز از گروههای دیگر سازمان دارند . افراد هر جامعه فرهنگ مشترکی دارند ممکن نیست که فرهنگ جدای ازجامعه یا جامعه جدای از فرهنگ باشد یا این که هر جا که جامعه هست فرهنگ منطبق
 با آن نیز وجود دارد .

ابعاد فرهنگ

1- هنجارهای فرهنگی :

معیارها رفتارهای ثابتی هستند که گروه به لحاظ فکری و رفتاری از افراد انتظار دارند یا آنها را تائید می کند      
  صورت های مختلف هنجارهای فرهنگی کدام است ؟
الف- ارزشها :‌ احساسات ریشه دار و عمیقی است که اعضای جامعه برآن شریک اند . این ارزشها ، اعمال و رفتار جامعه را تعیین می کند . مثال :‌ هر جامعه ای برای زندگی خانوادگی مثل موازین دینی ، رعایت حقوق والدین ارزش بسیاری قائل است .

ب- آداب و رسوم :‌ به آن دسته از شیوه های رفتار عادی اطلاق می شود که در جامعه رواج دارد مثال نمونه هایی از آداب و رسوم رایج در هر جامعه ای عبارتند از حفظ پیوندهای خانوادگی یا دید و بازدید دوستانه

ج- رسوم اخلاقی :‌ عبارت از رسومی هستند که ویژگی های معناداری از رفتارهای درست و نادرست را در بر  می گیرد . رسوم اخلاقی هر جامعه در نظام حقوقی و آموزش های مذهبی آن متبلور می شود قوانین بخشی از رسوم اخلاقی هستند که به صورت قواعد و مقررات در آمده اند هر کس بر خلاف این مقررات رفتار کند با مجازات قانونی روبرو می شود مثال در هر جامعه ای قوانین و مقررات دقیقی برای آدم کشی ، قاچاق ، دزدی و ... وجود دارد .

2_  فرهنگ آرمانی و فرهنگ موجود

فرهنگ آرمانی آن است که الگوهای رفتاری آشکار و رسماً تعیین شده را در می گیرد در حالی که فرهنگ موجود آن چیزی است که عملاً برجامعه حاکم است مثال فرهنگ مطلوب یا آرمانی سیگار کشیدن در مکانهای عمومی را بد می داند درحالی که فرهنگ موجود این را نادیده می گیرد . 

3- خرده فرهنگ

گروهی کوچکتر از جامعه است . خرده فرهنگ منصوب به فرهنگ وسیع است زیرا بسیاری از هنجارها و موازین فرهنگ بزرگ تر را می پذیرد اما از سوی دیگر خرده فرهنگ از فرهنگ کل جامعه متمایز است زیرا برخی هنجارها و موازین خاص خود را دارد در این مورد خرده فرهنگ بزه کاران است گروههای بزه کار و خرده فرهنگ آنان ارزشهایی را که طبقه متوسط جامعه در سخت کوشی ، انضباط و ... جای می دهد ترد می کند این اعضای خرده فرهنگ از کل جامعه  جدا نیستند زیرا از بسیاری جهات با نهادهای طبقه متوسط تماس دارند کسانی که ارزشهایشان ارزشهای فرهنگ عالی را بوجود آورده اند افراد وابسته به خرده فرهنگها را در میان خود نمی پذیرند و آنها را ترد می کنند .

4- ضد فرهنگ

به گروههایی اطلاق می شود که با هنجارها و موازین فرهنگ غالب در جدال هستند و شدیداً آن را ترد می کنند.

5- قوم مداری

گرایشی است که برحسب آن افراد جامعه فرهنگ خود را برتر از فرهنگ دیگران می پندارند .

 آثار مثبت قوم مداری ‌: احساس مشروعیت گروه ، وفاداری ، میهن دوستی و ملیت خواهی فرد را تقویت می کند .

 زیانهای قوم مداری :‌ غالباً مانع نوآوری های سودمند می شود .

تعریف جامعه شناسی :

مطالعه علمی زندگی گروهی انسانها و علل ، نتایج و آثار رفتارهای اجتماعی .

تعریف جامعه شناسی فرهنگی 
علمی که به مطالعه فرهنگ حاکم بر جوامع و مطالعه علمی زندگی گروهی انسانها و علل ، نتایج و آثار رفتارهای اجتماعی با تاکید بر فرهنگ به عنوان ویژگی و مشخصه انسان در مقابل سایر موجودات می پردازده در این علم با نگرشی جامعه شناسانه شیوه زندگی در جوامع مختلف دنیا مورد بررسی قرار می گیرد .

6_نسبیت فرهنگی :

به این معناست که نیاید در بررسی و قضاوت سایر فرهنگ ها فرهنگ جامعه خود را معیار داوری قرار دهیم زیرا ارزش هر رسم ، آئین و رفتار بسته به سهم و کارکردی است که در جامعه خود دارد . بنابر این باید داوری درباره معنی  و ارزش هر عنصر فرهنگی را در مجموعه آن فرهنگ و ارتباط آن عنصر فرهنگی با سایر عناصر فرهنگی آن جامعه انجام داد .

7- ضربه فرهنگی :

هنگامی که فرد در محیطی زندگی می کند که باورها ، ارزشها و اعتقادات او وجه مشترک چندانی با فرهنگ آن محیط ندارد و به طور مداوم تحت تاثیر آن فرهنگ قرار دارد دچار ضربه فرهنگی می شود .

8_دگرگونی یا تحول فرهنگی :

یکی از ویژگی های مهم فرهنگ دگرگونی و تحول آن است گرچه دگرگونی و تحول فرهنگ آنچنان به صورت کند و آرام صورت می گیرد که در کوتاه مدت فرهنگ ثابت به نظر می رسد ولی در تمام فرهنگ شاهد تغییر و دگرگونی در  دراز مدت هستیم البته اکنون تکنولوژی فرآیند تحول و دگرگونی را سرعت بخشیده است که می توان تحول فرهنگی را در کوتاه مدت شاهد بود . معمولاً دگرگونی فرهنگی زمانی رخ می دهد که عناصر جدید و مجموعه های نو در فرهنگ ظاهر می شود و بدین طریق محتوا و ساخت فرهنگ را عوض می کند . مقاومت در برابر دگرگونی فرهنگی هنگامی بیشتر آشکار می شود که این دگرگونی ها با انحراف شدید از ارزش های سنتی و رسوم همراه باشد .

 9_تأخر یا واپس ماندگی فرهنگی :

هر فرهنگ به دو بخش عناصر مادی و غیرمادی تقسیم می شود و با توجه به تغییرات تکنولوژیکی و اختراعات و ابداعات انتقال محصولات مادی فرهنگ سریعتر و آسانتر از فرهنگ مرتبط با ان محصولات مادی صورت می گیرد . تأخر فرهنگی زمانی رخ می دهد که یک عنصر مادی فرهنگ وارد جامعه شود ولی فرهنگ متناسب با آن وارد نمی شود و یا فرهنگ متناسب با آن با تاخیر وارد جامعه می شود و در این وضعیت عناصر غیرمادی فرهنگ سعی دارند وضعیت خود را در میان دگرگونی های اعضای مادی فرهنگ حفظ کنند .

10_ فرهنگ پذیری :

فرهنگ پذیری فرآیندی است که در پی آن یک یا چند عنصر فرهنگی از دیگر فرهنگها گرفته می شود فرآیند فرهنگ پذیری می تواند از طریق تعامل ، ارتباط ، مهاجرت و یا تهاجم فرهنگی صورت گیرد البته باید توجه داشت که دگرگونی فرهنگی و فرهنگ پذیری با توجه به ویژگی های فرهنگ و میزان قوم مداری آن در فرهنگ های مختلف متفاوت است و می تواند در بعضی از فرهنگها عمیق تر و گسترده تر نسبت به بقیه فرهنگها باشد .

اهمیت و ضرورت جامعه شناسی فرهنگی :

اکنون با توجه به تغییر و تحولات و پیشرفتهای تکنولوژیکی دگرگونی سریع و خارج از کنترل ارزش ها و هنجارهای جامعه را در معرض تهدید و خطر قرار داده است از یک سو ، جوامع پیشرفته برای تسلط بر منابع جوامع در حال توسعه با شناخت و بررسی فرهنگ و ویژگی های این جوامع فرهنگ آنها را متناسب با منافع خود دچار تحول و تغییر می سازند و از سوی دیگر جوامع در حال توسعه یا کمتر توسعه یافته نیازمند آن هستند تا نقاط قوت و محل های آسیب فرهنگ خود را بشناسند تا هم بتوانند با جوامع دیگر به گونه ای تعامل برقرار کنند که تغییر و تحولات فرهنگی هویت فرهنگی جامعه شان را به خطر نیندازد و نیز این جوامع باید برای برنامه ریزی های کوتاه مدت و دراز مدت خود عناصر فرهنگی جامعه خود را با نگاهی جامعه شناسانه و غیرجانب دارانه مورد بررسی قرار دهند . جامعه شناسی فرهنگی درصدد است تا با مطالعه علمی جامعه فرهنگ و نگاه  جامعه شناسانه به پدیده های اجتماعی و فرهنگی به شناخت دقیقی از فرهنگ و عناصر جامعه ، ارتباط عناصر و پدیده ها با یکدیگر ، شناخت کلی فرهنگ ، چگونگی تغییر و تحول و یا مقاومت در برابر تغییر های سریع ، کارکرد عناصر فرهنگی ، علل ، پیامدها و نتایج تغییر و تحول فرهنگی نائل شود

برخی از حوزه های جامعه شناسی فرهنگی عبارتند از :‌

1)‌جامعه شناسی فرهنگی و توسعه 2)‌جامعه شناسی فرهنگی و فرهنگ پذیری 3) جامعه شناسی فرهنگی و اقوام و ملل 4) جامعه شناسی فرهنگی و مهاجرت نخبگان 5) جامعه شناسی فرهنگی بر کلانشهرها 6)‌تکنولوژی و فرهنگ 7)تغییر و تحول فرهنگی 8) کارکرد های پنهان و آشکار تحولات صنعتی و تکنولوژیکی 9) برنامه ریزی فرهنگی 10) جامعه شناسی فرهنگی و نظام خویشاوندی 11) گروه بندی اجتماعی و قشر بندی 12) دگرگونی در سکونت و جمعیت 13)تنوع فرهنگی و وابستگی متقابل جوامع 14) آموزش و پرورش ، ارتباطات و رسانه ها 15) جامعه شناسی فرهنگی و کار و زندگی اقتصادی 16) جهان شدن زندگی اجتماعی 17) شهرنشینی 18) جامعه شناسی فرهنگی و بهداشت و سلامت 19) انقلاب و جنبش های اجتماعی 20) حکومت و دولت 21) جامعه شناسی فرهنگی و جنسیت و نابرابری جنسی 22) جامعه شناسی فرهنگ و بزهکاری اجتماعی 23) تحول نام

 پیش فرض های مربوط به جامعه و فرهنگ و جامعه شناسی فرهنگی

1) رابطه فرهنگ و جامعه :‌

از گذشته تا کنون در بحث محوری در جامعه شناسی فرهنگ رابطه بین فرهنگ و ساختارهای اجتماعی تاکید شده است در این میان دو دیدگاه وجود دارد

الف ) دیدگاه جبرگرایانه ساختاری :‌

حس تعبیری که در مارکسیسم اقتصادی از شکل گیری و تغییر فرهنگ و ایدئولوژی شده است در این دیدگاه تحولات ساختاری اقتصادی عامل اصلی در سطح کارگزاری و فرهنگی است .

ب ) دیدگاه جبرگرایانه کارگزاری : در تقابل این دیدگاه عامل اصلی تحولات در سطح کارگزاری است که می تواند سایر جنبه ها را متاثر سازد در تقابل با دو نگاه رادیکال فرض بر این است که ایده ها ضمن اینکه حیات استعدادی دارند در یک رابطه تعاملی با رابطه ی ساختارها و کارگزاران قرار گرفته اند .

با وجود اینکه به لحاظ مفهومی فرض اول محوریت دارد و رابطه بین ساختارها و کنش گرها و فرهنگ جنبه تعاملی دیالیکتیکی دارد ولی نوع متصور این فرهنگ در هر جامعه عملاً صورت متفاوت دارد به عبارت دیگر این قاعده کلی در ایجاد تحقق رابطه و اثر گذاری ایده ها و بالعکس وجود ندارد .

3) مدرنیت :‌جهان و فرهنگ ایران در این پیش فرض مدرن دانسته شده است زیرا همه عوامل و زمینه های لازم مدرن بودن به لحاظ نگرشی ، بینشی و انسانی عمل و در ساختارها و الگوهای سازمانی در ایران وجود دارد . حضور همزمان این عوامل نیازمند مدیریت علمی و مدرن هست تا حاصل آن در جهان معاصر قابلیت مبادله داشته باشد . بعضی افراد شاید هنوز ایران را کشوری سنتی و گذشته گرا بدانند اگر جامعه و فرهنگ ساز و کارهای سنتی داشته باشند  دیگر سخن از مدرن بودن و تغییر فرهنگی بی معنی است زیرا جامعه سنتی ثبات و بی حرکت است و در آن عناصر فرهنگی با کمترین تغییر ماندگار هستند و ضرورت در نظارت کنترل مدیریت و سازمان دهی و سیاست گذاری فرهنگی و شناسایی آسیب های فرهنگی وجود ندارد در حالی که هم اکنون اصلی ترین تلاش وزارتخانه هایی چون  وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، وزارت علوم و تحقیقات و فناوری ، سازمان صدا و سیما و ... سازمان دهی  و سیاست گذاری فرهنگ در حال تغییر است

4) مدیریت ایران در تعارض با دیگر مدرنیت ها نیست بلکه وضعیت پیوندی و تعاملی دارد . ضمن اینکه ریشه در وضعیت متاخر آن دارد اثر گذار بر آنها نیز می باشد  مناقشه های ایجاد شده در این فرهنگ زمینه توسعه مفهومی ونظری در دیگر جوامع شده است و این معنی را می توان در اثر گذاری انقلاب اسلامی و پیامدهای آن بر جهان  معاثر دید

5) آنچه در یران در حال وقوع است هر چند مشکلات و نابسامانی های متعدد دارد ماهیتی فرهنگی و اجتماعی و نیز اقتصادی و سیاسی دارد  اگر وضع موجود و تجربه بدست آمده جوامع را بتوان مدرنیته نامید مدرنیته ایرانی ماهیتی بیشتر فرهنگی دارد تا اقتصادی و سیاسی . این مدرنیته عمدتاً‌در حوزه هایی چون فرهنگ اخلاق دین مناسبات اجتماعی و خانواده محقق شده است تا در کارخانه در نتیجه کارگزاران اصلی مدرنیته ایران روشنفکران روحانیون هنرمندان ورزشکاران منتفدان علمای اخلاق و والدین می باشد

6) تغییرات فرهنگی با توسعه فرهنگی متفاوت است زیرا در توسعه فرهنگی سعی بر شناسائی عوامل مهم بلحاظ فرهنگی است در این بیان هدف اصل توسعه است تا تغییر فرهنگ . بدین لحاظ رابطه بین توسعه اقتصادی سیاسی با فرهنگ از قدیم و ابعاد فرهنگی توسعه در دوره جدید مورد توجه قرار گرفته است  . در توسعه فرهنگی با این سئوال اصلی روبرو و مواجه ایم که عوامل فرهنگی تا چه حدی توسعه اقتصادی را شکل می دهند و چگونه می توان موانع فرهنگی توسعه سیاسی و اقتصادی را رفع کرد یا آنها را به گونه ای تغییر داد که مسیر توسعه هموار شود .

در پاسخ به این سئوال اختلاف نظر وجود دارد عده ای فرهنگ را بستر سازی توسعه اقتصادی و اجتماعی می دانند  ولی بعضی افراد از فرهنگ به عنوان یک عامل تبیین کننده یاد می کنند

7) تناسب فرهنگ و جامعه شهری

این فرهنگ در موقعیتی بنام شهر و از طریق وسایل وابزاری چون وسایل ارتباط جمعی ، دانشگاه و فضاهایی چون پارک ها ، فروشگاه و ... شکل گرفته و در نهایت بصورت افکار عمومی مراسم دینی و فرهنگی و ... بروز می کند در نتیجه ما با سیمای فرهنگ جدید ایرانی در قالب افکار عمومی ، نگرشها ، ارزشها ، رفتارها و مشاهدات دینی و ... در فضاهای جدید شهری مثل دانشگاه ، پارک ، فروشگاه ، تلویزیون و صورتهای مختلف این اشیاء روبرو هستیم . این وضعیت از طریق تغییرات جهانی تحقق و نقش آفرینی وسایل ارتباط جمعی جدید زمینه و بستر تعامل بین فرهنگ ایران و مدرنیته را فراهم آورده است .

فرهنگ از دیدگاه جامعه اسلامی و غیر اسلامی

رژیم پهلوی برنامه های آینده خود را برپایه نگرش غربی بنا نهاده بود در پرتوی این سیاست معیارها و ارزشهای غربی در عرصه های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ایران حکفرما شد . الگوی استعمار و استبداد و استحاله فرهنگی ( تغییر حالت فرهنگی ) ایران پایه ریزی شده بود و برای تحقق این هدف عرصه های گوناگون اجتماع مانند هنر ، ادبیات ،‌سینما ،‌تئاتر ، رادیو و تلویزیون و مطبوعات مورد توجه بوده وقتی سیطره ارزشهای غربی بدین صورت درآمده بویژه جوانان در معرض تفرقه و ترویج ابتذال قرار گرفتند تا از این طریق هویت اسلامی ملی به فراموشی سپرده شود و فرهنگ بد پذیرفته شود ، انقلاب اسلامی که نخست یک انقلاب فرهنگی بود با تعمیم خود باوری فرهنگی و گسترش شعائر دینی زمینه را برای تقویت ایمان مردم و پرورش نسلهای خود فراهم نمود و از سویی با عمومی کردن آموزش در سطح جامعه و افزایش سطح علمی دانش آموختگان به رشد استعداد و شکوفایی ابتکار مردم بویژه جوانان کمک کرد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر حسین ممشلی ( پنج شنبه 96/4/15 :: ساعت 9:30 عصر )
»» جامعه شناسی فرهنگی

 

 ارزشهای فرهنگی انقلاب اسلامی در جامعه ایران

1) نفی مظاهر فرهنگی غرب و مقابله با تهاجم فرهنگی : یکی از مظاهر بارز مقابله با تهاجم فرهنگی غرب تلاش در جهت تحقق عدالت اجتماعی در ایران بود . در داخل کشور نیز افراد وابسته به نظام طاغوت سرمایه های کشور را در دست داشتند بدین سان حاکمیت سرمایه و سرمایه داری برقرار بود . دستاورد انقلاب در زمینه دگرگون ساختن ملاکهای برتری اجتماعی از بعد اقتصادی بود .

2) عمومی شدن آموزش و ارتقای سطح علمی جامعه

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران درصد بسیاری از مردم ایران حتی در شهرها بی سواد بودند در نظام جمهوری اسلامی ایران نهضت مدرسه سازی رشد شتابنده ای یافت . نهضت سواد آموزی در با سواد کردن میلیونها نفر که از خواندن و نوشتن محروم بودند موفقیت چشمگیری داشته است . در راستای همین رشد فرهنگی قدرت ابتکار و خلاقیت مردم به ثمر نشست .

 3) ایجاد روحیه خودباوری پس از انقلاب :

خودباوری و خود اتکایی به گونه ای آشکار در بین جامعه ایجاد شد . اوج این خود شکوفایی را در سالهای جنگ تحمیلی شاهد بودیم . بی تردید ایثار ، فداکاری ، صداقت و اخلاص مردمی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی هموار بوده است .

4) تناسب فرهنگ و جامعه شهری :

این فرهنگ در موقعیتی به نام شهر و از طریق وسائل و ابزاری چون ویائل ارتباط جمعی ، دانشگاه و فضاهایی چون پارکها ، فروشگاهها و .... شکل گرفته و در نهایت بصورت افکار عمومی ، مراسم دینی و فرهنگی و .... بروز می کند  و این وضعیت از طریق تغییرات جهانی تحقق و نقش آفرینی وسائل ارتباط جمعی جدید زمینه و بستر تعامل فرهنگ ایران و مدرنیته را فراهم آورده است .

چالش های عمده در شناسایی فرهنگ و اهمیت آن

1) تعیین رابطه سنت و مدرنیته : ملی گرایی و تمدن خواهی ، غرب گرایی و غرب ستیزی در این عرصه بیشتر افراد رقیب یا طرف مقابل خود را بدون ارائه ملاک و معیار بی فرهنگ خواندند و پیامد آن بکار بردن مفاهیمی چون غرب زده ، فرنگی ، سنتی ، مدرن ، متحجر و مترفی و ... است .

2) یکسان انگاری فرهنگ و ایدئولوژی : این معنا در ادبیات مارکسیستی مرکزیت دارد زیرا فرهنگ ایدئولوژی و هنر به عنوان امور روبنایی و ساخته شده از طرف طبقه حاکم برای سلطه بر طبقه کارگر تعریف شده است . به عبارت دیگر نیروهای مسلط یعنی دولت ها برای سلطه بیشتر بر طبقه کارگر از طریق رسانه ها و روشنفکران دست به ابداع و خلق پدیده ای بنام ایدئولوژی می زنند آنها از این طریق امکان هماهنگی سازگاری و ثبات جامعه را فراهم می سازند .

3)‌ یکسان دانستن فرهنگ و دین : گفته اند که فرهنگ مانند دین است اگر این گونه است تکلیف سنتها و تکنولوژی و تجربه های بشری در طول تاریخ که در متن دین و عناصر آن نیستند چه می شود ؟ عده ای بین فرهنگ و دین را متمایز  از یکدیگر دانسته که تا حدود زیادی متداخل در یکدیگر هستند .

4) تعیین موقعیت فرهنگ در مجموعه علوم انسانی : این که با اتکاء کدام یک از گرایش های علوم اجتماعی ( جامعه شناسی ، مردم شناسی و ...) فرهنگ اهمیت محوری می یابد ؟ فرهنگ زاده کدام عرصه علمی است ؟ آیا علوم انسانی در مبارزه با علوم تجربی بر تولید و ساماندهی بحث فرهنگ نقش بیشتری دارند ؟

5) رابطه فرهنگ و تمدن : مشکل موقعی روی می دهد که در تعریف فرهنگ تمایز و رابطه آن با تمدن از یک طرف و جایگاه این دو مفهوم و نوع رابطه شان در حوزه های متعدد علوم اجتماعی را نتوان معلوم کرد .

تحول فرهنگی به لحاظ تاریخی :

دوره اول : دوره کلاسیک

 این دوره بسیار طولانی و براساس طبقه بندی علوم اخلاق و الهیات مطرح است در این دوره بحث روشن در مورد فرهنگ وجود ندارد . فرود جامعه با اخلاق و ادب شاید بتواند به معنای فرهنگ به زبان کلاسیک باشند زیرا در ادبیات کلاسیک با محوریت نظریه سعادت و کمال بشری محوریت از آن فرد با اخلاق است . از اوایل سده شانزدهم این معنای اولیه به تدریج از حوزه کشاورزی و دامپروری به فرایند تکوین انسان و از کشت و برداشت محصولات فرهیختگی ذهن تسری یافت با این حال کاربرد اسم مستقل فرهنگ که اشاره برفرآیندی کلی یا محصول چنین فرآیندی باشد تا اواخر سده 18 و اوایل سده 19 متداول نبود . در این دوره است که انسان با فرهنگ در مقابل انسان وحشی در میان متفکران اروپایی مطرح شد .

 مفهوم فرهنگ در دوره اولیه :

مفهوم فرهنگ : فرهنگ به عنوان اصلاح و مفهوم در ادبیات زمانش از اوایل سده شانزدهم تا عصر روشنگری

مسئله اصلی اجتماعی : تمایز فرهنگی

دوره دوم : دوره روشنگری

با شکل گیری فلسفه های متعدد همراه است . اساس این دوره در اندیشه روشنگری است یکی از عناصر اصلی و تمایز ساز است . تعریف و تعبیری است که به واسطه روشنگران در مورد فرهنگ جامعه غربی ارائه شده است . در این دوره فرهنگ دارای 3 جنبه زیر است :

1) دیدگاه عام و عمیق انسان گرایی در زمینه مفهوم ارزش و شایستگی همه انسانها .

2) اهمیت به تحصیل ومحیط اجتماعی بخصوص برای جوانان .

3) انسان بخشی از جهان است نه پدیدههای مجزا و مخصوص . بنابر این انسان می تواند موضوع مطالعه علوم طبیعی قرار گیرد .

مفهوم فرهنگ در دوره دوم :

مفهوم فرهنگ : فرهنگ امری متعالی

زمان : دوره روشنگری

مسئله اصلی اجتماعی : تعالی انسانی و اجتماعی

دوره سوم  : دوره فرهنگ و تمدن

دوره سوم با شکل گیری دولت و ملتها همراه است . در تحقیق ملیتهاست که اهمیت فرهنگ و تمدن معنی یافت و رابطه با اولویت گذاری بین فرهنگ و تمدن مهم می شود . در این مرحله استفاده از مفهوم فرهنگ و تمایز گذاری ملل متعدد اروپایی از اوایل سده نوزدهم در زبانهای انگلیسی ، فرانسوی و آلمانی مطرح شد . از اوایل سده نوزدهم میلادی واژه فرهنگ را به صورت مترادف و در مواردی در تضاد با واژه تمدن بکار می بردند . در همین زمان ( قرن نوزدهم ) انسان شناسان کلمه فرهنگ و تمدن را بجای یکدیگر استفاده می کردند در این دوره فرهنگ به عنوان موضوعی مناقشه برانگیز در میان متفکران و اندیشمندان وجودداشت . در معنای فرانسوی لوی اشتراوس به تعریف این دو مفهوم پرداخته است . فرهنگ برای ساخته شدن انسان طراحی شده است . در دیدگاه انگلیسی فرهنگ و تمدن درهم آمیخته و نتیجه آن نه فرهنگ سازی و نه تمدن سازی بلکه جامعه سازی شده است .

مفهوم فرهنگ در دوره سوم : فرهنگ و تمدن

زمان : دوره شکل گیری سرمایه داری

مسئله اصلی اجتماعی : تعیین رابطه بین فرهنگ وتمدن

دوره چهارم : دوره فرهنگ و جامعه

دوره چهارم تنظیم رابطه بین فرهنگ و ساختارهای اجتماعی ( دوره فرهنگ و جامعه ) در این دوره از تحقق جامعه مفهومی که از فرهنگ به ذهن متبادل می شود ازمعنای جامعه تفکیک ناپذیر است . بدین مفهوم که برای انسانها فرهنگ بودن جامعه و جامعه بدون فرهنگ مفهوم ندارد . گفته می شود که فرهنگ هرجامعه ای منحصر به فرد است و شامل ترکیبی از هنجارها و ارزشهاست که در جای دیگر یافت نمی شود . تجزیه فرهنگی تنها بدان اجزایی از فرهنگ مربوط می شود که تجزیه در آن اجزاء سبب تجزیه اجتماعی هم بشود . بنابر این اگر جامعه به گروهی از اشخاص اطلاق شود که در منطقه معینی زندگی و نوعی وحدت را با هم احساس می کنند و در سازمانی از روابط اجتماعی به سر می برند که با هم مسائل مشترکی دارند . آن گاه هر عنصر فرهنگی جدید که یکی یا همه این وجوه مشترک مورد سئوال قرار دهد سبب بروز مشکلات در تعادل و ثبات اجتماعی خواهد شد . در این زمینه تعاریف متعددی ارائه شده است که به اختصار عبارتند از :

1) فرهنگ متن اصلی حیات اجتماعی و راهی برای فهم جهان مدرن است .

2) معنی دیگر از فرهنگ در این دوره تعیین گروههاست . ایجاد وحدت میان جمع ویژه ای با متمایز کردن آنان از دیگران

3) تعبیر دیگر فرهنگ شیوه زندگی است .

4) تعبیر دیگراز فرهنگ انطباق پذیری با شرایط است که فرهنگ وسیله انطباق محیطی است .

مفهوم فرهنگ در دوره چهارم

مفهوم فرهنگ : فرهنگ و جامعه

زمان : دوره تاسیس جامعه مدنی

مسئله اصلی اجتماعی  : استقرار یک جامعه جدید .

دوره پنجم :  دوره فرهنگ و زندگی

در این دوره تجربه دورههای گذشته قابل رویت است . پدیده جامعه و فرهنگ مدرن محقق شده و درنهایی ترین صورت آن درباره فرهنگ تجلی یافته است . فرهنگ امروزی فراجامعه ای و فرا تمدنی شده و جهت گیری بشری جهانی یافته است . جهانی شدن فرهنگی به جای جهانی شدن اقتصادی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته است و انسان کانون فرهنگ جهانی قرار می گیرد . این ساده ترین تعبیری است که می توان درباره این موقعیت مطرح کرد در حالی که جهانی شدن فرهنگ با جهانی شدن فرهنگ غرب متفاوت است در این مرحله تعابیرمتعدد مطرح شده است که عبارتند از :‌

1) گفتمان های جاری در قالب گفتمان فرهنگی

2) تنوع و تکثر فرهنگی

مفهوم فرهنگ در دوره پنجم

زمان :‌ دوره جدید

مسئله اصلی اجتماعی : تکثر گرایی

گفتمان فرهنگی : گفتمان فرهنگی در جامعه متعدد می تواند اتفاق بیافتد در فضاهای عمومی و خصوصی . این فرهنگ گفتگو نوعی گفتمان غیررسمی است . هدفش چیزی بیش از مبادله ایده ها وتفسیرها نیست . نوعی از گفتمان است که نیازی به جمع بندی نه به لحاظ اخلاقی و نه به لحاظ علمی ندارد . مثلاً فرد فرهنگی کسی نیست که شعر می گوید یا نقاشی می کند بلکه فردی است که درک شعر و نقاشی کردن دارد . این فرد می تواند درباره این مسائل روشنفکرانه سخن بگویه . فرد فرهنگی کسی است که درباره هر چیزی می تواند با روش فرهنگی سخن بگوید .

فرق گفتمان فرهنگی با فرهنگ متعالی

در این است که موضوع گفتگو ضرورتاً نمی بایست فرهنگ برتر باشد . در واقع هر چیزی که موضوع خوبی برای گفتگو باشد کفایت می کند . گفتمان فرهنگی دیالوگ است در این دیالوگ همه افراد با ایده و عقایدشان حاضر شده و درباره امری به بحث و گفتگو می پردازند . این افراد لزوماً دارای مدرک دانشگاهی نیستند . افراد معمولی در جریان عادی زندگی هم می توانند گفتمان فرهنگی داشته باشند .

تنوع و تکثر فرهنگی

معنی انسان شناختی فرهنگ به فرهنگ ها است فرهنگ به صورت مفرد و یا دو به دو مثل فرهنگ انسانی و علمی یا فرهنگ برتر و پست تر وجود ندارد بلکه فرهنگها به صورت جمع وجود دارد . اساس تمایز فرهنگ وجود جوامع متعدد هستند . نحوه زندگی افراددر موقعیت های متفاوت سبب پیدایی فرهنگ خاص می گردد . همان جور که هر قبیله ای دارای فرهنگ است و شیوه زندگی هم یک فرهنگ است .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر حسین ممشلی ( پنج شنبه 96/4/15 :: ساعت 9:29 عصر )
»» جامعه شناسی فرهنگی

 

عناصر کانونی فرهنگ :

عبارتند از :  1) دین         2) زبان       3)‌تمدن         4) سابقه ذهنی و عینی         5) ارزش ها و نظم نمادین

دین :

بعضی صاحب نظران در بحث رابطه بین مذهب و فرهنگ دو اصل عمده را مطرح کرده اند . اصل اول این که همه ملل مذهبی اند . یعنی اینکه ما ملت مذهبی هستیم و ملت های دیگر بدون مذهب هستند نظری مردوداست . اصل دوم این که مذهب از یک دیدگاه فرهنگ است و فرهنگ از دیدگاه دیگر مذهب است نیز غلط است .

زبان :

جامعه ایرانی در جریان نوسازی درسده اخیر بیش از دین به زبان تاکید کرده است . زبان فارسی ضمن این که وجه افتراق ایرانیان با ملل دیگر بوده است حلقه پیوند با فرهنگ ایران باستانی بوده است . درحوزه فرهنگ و اجتماع ایرانی عده ای مدعی اند زبان عنصر کانونی فرهنگاست . اگر زبان فارسی وجود نمی داشت و امروزه می خواستیم دنبال حماسه ها و اساطیر ایران برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمی رسید برای این که لهجه ها پراکنده بوده و احیاناً ربطی به یکدگیر نداشت و ثانیاً اگر می خواستیم چیزی بدانیم بایستی پنجاه لهجه و زبان را بدانیم .

اهمیت ومحور دادن به زبان شعر و ادبیات فارسی در دوره قاجاریه شروع شد و در دوره پهلوی اول به اوج خود رسید در این دوره زبان عنصر کانونی ملت سازی و تا حدود زیادی رفیق دین وارزشهای دینی گردید .

تمدن :

براساس رویکرد آلمانی تمدن کانون فرهنگ است که از آن اندیشه ملی گرایانه بدست می آید . درنگاه فرانسوی تمدن و فرهنگ بعنوان دو کل جدا هستند . درنگاه انگلیسی و آمریکایی هر دو یکسان قلمداه شده اند .  در نگاه هانتینگتون براساس نظریه تمدنی اش معتقد است که تحولات بشری براساس تمدن ها امکان پذیراند و تمدن همان فرهنگ است .

سابقه ذهنی و عینی مشترک :

سابقه وتجربه مشترک افراد در درون یک حوزه تمدنی و فرهنگی در جریان تحولات طولانی تاریخی بدست می آید . شکست ها ، پیروزی ها ، وقوع حوادث مهم ، جنگ ها ، انقلاب ها و حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله در ساختن تجربه و سابقه مشترک فرهنگی موثر است .

ارزش ها و نظم نمادین :

بسیاری از جامعه شناسان و مردم شناسان مدعی هستند که کانونی ترین عنصر فرهنگ ارزشها و نظم نمادین است . تاکید بر ارزشها و نظم نمادین به عنوان کانونی ترین عنصر فرهنگ به نوعی تمایز بین دو فرهنگ و سازمانهای اجتماعی را در پی دارد . در این بیان فرهنگ به معنای دامنه ای از ایده آل ها و ایده ها ارزشها و نظم نمادین است در یک نگاه کلی فرهنگ همان نظم نمادین است در حالی که سازمان اجتماعی نظم عقلانی است . فرهنگ طرحی را برای زندگی کردن فراهم می کند در حالی که سازمان اجتماعی الگوی واقعی روابط فردی و گروهی است .

فرهنگها و مفاهیم مربوط آنها

فرهنگ نخبه _ فرهنگ عامیانه _ فرهنگ توده _ صنعت فرهنگ _ فرهنگ عامه

v    فرهنگ نخبه :

این مفهوم از بدو طرح اصطلاح فرهنگ در آلمان مطرح شد و از طریق نخبگان برای ارتقاء فکر و اندیشه مورد توجه بوده است . متاثر از فضای کلی آلمان و دیدگاه فرهنگی مارکسی با محوریت روشنفکران . مفهوم نخبه در مقابل فرهنگ توده مطرح شده است .

فرهنگ نخبه به عنوان فرهنگ متعالی :

از فرهنگ نخبه به عنوان فرهنگ متعالی نیز می توان یاد کرد در تعریف فرهنگ نخبه یا فرهنگ متعالی فرهنگ امری پذیرفته شده و تاریخی نیست زیرا در گذشته کمتر سخنی از فرهنگ متعالی وجود داشت .

معانی و گامهای فرهنگ متعالی

1) مطرح شدن فرهنگ متعالی در یک نظام دوگانه یعنی فرهنگ متعالی در مقابل فرهنگ پست .

2) فرهنگ متعالی با نظام سلسله مراتب پیوند خورده است . کسانی که به طبقه بالا تعلق دارند دارای فرهنگ متعالی و کسانی که متعلق به طبقات پائین هستند از فرهنگ پست برخوردارند .

3) فرهنگ رسانه های جمعی و آنچه که رسانه ها در قالب برنامه های فرهنگی و هنری ارائه می دهند به عنوان پست و آنچه که در دست نخبگان فرهنگی است مصداق فرهنگ متعالی است .

شروط لازم برای فرهنگ متعالی :

1) وجود گروهی نخبه که توانایی تولید و درک انتقال عناصر فرهنگی را دارد .

2) این گروه بین خود به تعامل می پردازند .

3) این فرهنگ در نظام سلسله مراتب اجتماعی شکل می گیرد .

4) فرهنگ نخبه به علم و دانش و فن آوری نیز می انجامد .

v    صنعت فرهنگ :

صاحب نظران معتقدند که در صنعت فرهنگ است که با فرهنگ برتر یا سلطه در برابر فرهنگ پست و تحت سلطه سرو کار داریم . در تعبیر آدرنو و هوکهایمر دائیه اصلی بر این است که در صنعت فرهنگ با سلطه فرهنگی امکانی برای تعالی فرهنگی که مبتنی بر تعامل کنش ران و خلاقیت فردی است وجود ندارد . زیرا سلطه موجب سرکوب خلاقیت شده . ویژگی خاص فرد کالائی انحصاری است که جامعه آن را تعیین می کند .

دلیل موفقیت صنعت فرهنگ :

تنها دلیل موفقیت صنعت فرهنگ در برخورد با فردیت آن است که فردیت همیشه شکنندگی جامعه را بازتولید کرده است . صنعت فرهنگ فرآیند بازتولید انسان مطیع را فراهم می کند . صنعت فرهنگ در کل انسانها را به گونه ای قالب بندی می کند که همیشه و در همه محصولات بازتولید می شود .

راه رهایی در فضای صنعت فرهنگ :

در جریان تولید فضای صنعت فرهنگ جامعه سرمایه داری تنها از طریق مقاومت و اعتراض که از فرهنگ نخبه و در سطح بالا فراهم می شود . 

v    فرهنگ عامیانه :‌

ویلیام جی . تامس باستان شناس انگلیسی اصطلاح فرهنگ عامیانه را وضع کرده است او در توزیع این اصطلاح و موضوعاتی چند تاکید کرده است عادات و آداب و مشاهدات و خرافات و ترانه ها و ...

فرهنگ عامیانه :‌

فرهنگ عامیانه عبارت است از مجموعه ای از دانستنیها و اعمال و رفتاری است که در بین عامه مردم بدون در نظر گرفتن فواید علمی و منطقی آن نسل به نسل به صورت تجربه به ارث رسیده است .

وان ژنپ پنج ویژگی را برای مطالعه فرهنگ عامیانه ارائه می کند که عبارتند از :

1) رفتار جمعی و گروهی رایج در بین عامه مردم .

2) تکرار شدن به مناسبت و بنابر مقتضیات

3) داشتن نقش در مجموعه فعالیت زندگی

4) مشخص نبودن ابداع کننده و بوجود آورنده و زمان شروع رفتارها .

5) خارج از نزاکت بودن بعنی از رفتارهای عامیانه و خوداری از بیان آنها در محافل رسمی

فرهنگ عامیانه به صورت خاصی از فرهنگ اطلاق می شود که به شدت شخصی و مبتنی بر نظام خویشاوندی است و به طور سنتی از طریق مقدسات کنترل می شود .

v     فرهنگ توده :

فرهنگ توده به معنای متعددی در ادبیات علوم اجتماعی بکار برده شده است .

وجود تمایز فرهنگ توده از دیگر مفاهیم :

1) فرهنگ توده ملازم با جامعه انبوده است .

2) فرهنگ توده در جوامع متمدن شهری و صنعتی شکل می گیرد .

3) فرهنگ توده در مقابل فرهنگ نخبه قرار دارد زیرا فرهنگ توده به فرهنگی گفته می شود که توده ها مصرف کننده آن هستند در حالی که فرهنگ نخبه بواسطه نخبه ها ساخته می شود .

4) موضوعات عناصر و اجزای فرهنگ توده از طریق رسانه های جمعی از قبیل رادیو ، تلویزیون و ... به شکل وسیعی ایجاد و ساماندهی می شود .

ومن ا... التوفیق 
مطالب نقل از استاد ارجمند سرکار خانم نیک بین
به اهتمام سعید باقری نژاد بسابی

فرهنگ (معنا و تعریف):

فرهنگ، مقوله وسیعی است که در جامعه شناسی برای آن بیش از پانصد تعریف بیان شده است. البته آن را به اختصار می توان این گونه تعریف کرد:

«فرهنگ عبارت است از مجموعه مایه هایی که رفتار انسان را از رفتار حیوانات مشخص و ممتاز می سازد.» بر این اساس، فرهنگ، مجموعه پیچیده ای است در بردارنده اطلاعات، باورها، ‌هنرها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم، گرایش های گوناگون،‌ قابلیت ها و عادت های روزانه که آدمی با عضویت در یک اجتماع به دست می آورد.

یا فرهنگ عبارت است از ارزش هایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند و کالاهای مادی که تولید می کنند. ارزش ها، آرمان های انتزاعی هستند، حال آن که هنجارها اصول و قواعد معینی هستند که از مردم انتظار می رود آن ها را رعایت کنند. هنجارها نشان دهنده ی بایدها و نبایدها در زندگی اجتماعی هستند. (وبسایت وبنما)

واژه فرهنگ از دو بخش "فر" که پیشاوند است و در فارسی هخامنشی و اوستا به صورت (fra) به معنی پیش آمده، و "هنگ" ازریشه ی اوستایی ثنگ (thank ( به معنای کشیدن و با پیشوند " آ" که به معنای قصد و نیت متداول است، تشکیل شده و در زبان پهلوی فراهنگ بوده است. همچنین فرهنگ در معانی مختلفی نظیر کتاب لغت، شاخه ی درختی که در زمین می خوابانند و در جای دیگر سر بر می آورد و آن را در جای دیگر می کارند، دهنه قنات، دهنه کاریز، جایی که آب از آن محل بیرون می آید و محل آفتابی شدن قنات نیز به کاررفته است. (مبانی جامعه شناسی - منصور وثوقی و علی اکبر نیک خلق).

فرهنگ معنی دیگری نیز دارد مثل رای و تدبیر در شعر فردوسی:

جوان کینه را جوید و جنگ را      کهن پیر تدبیر فرهنگ را (فردوسی)

از آن جایی که فرهنگ مقوله بسیار وسیع و پیچیده ای است؛ صاحب نظران جامعه شناسی و مردم شناسی تعریف های متفاوت و گوناگونی از فرهنگ ارائه کرده اند. «کلاید کلاکهن» و «آلفرد کروبر» انسان شناسان امریکایی در راه شناسایی موثر و مفید فرهنگ تعاریف زیادی در کتابی به نام «فرهنگ، بازبینی انتقادی مفاهیم و تعریف» گرد آوردند. آنها توانستند شش درک اصلی از فرهنگ را مشخص کنند:

1-       تعاریف توصیفی: فرهنگ همچون یک کلیت جامعه در نظر گرفته می شود که در کل زندگی اجتماعی را می سازد.

2-       تعاریف تاریخی: فرهنگ، میراثی که از طریق نسل ها انتقال یافته است.

3-       تعاریف هنجاری: اول، فرهنگ، نوعی قاعده یا راه و رسم زندگی که به الگوها و کنش انضمامی شکل داده است و هم بر نقش ارزشها بدون ارجاع به رفتار تاکید دارد.

4-       تعاریف روان شناختی: بر نقش فرهنگ به مثابه حلال مشکلات تاکید می کنند. فرهنگ به مردم اجازه میدهد با یکدیگر مراوده داشته باشند، آموزش ببینند یا نیازهای مادی و عاطفی خود را برآورده سازند.

5-       تعاریف ساختاری: به روابط متداخل سازمان یافته و جنبه های تفکیک پذیر فرهنگ اشاره می کنند.

6-       تعاریف ژنتیکی: فرهنگ را با توجه به این که چگونه هستی یافته و به چه طور بودن خود ادامه داده است، تعریف می کنند. فرهنگ را محصول کنش های متقابل انسانها یا محصول تحولات بین نسلی می دانند.

ریموند ویلیامز در تعریف فرهنگ 2 گرایش قایل می شود:

1-       مفهوم فرهنگ از دیدگاه انسان شناختی و جامعه شناختی به منزله «کل راه و رسم زندگی»مشخص و متمایز

2-       مفهوم فرهنگ از منظری تخصصی تر به منزله «فعالیت های هنری و فکری.

  همان گونه که ذکر شد گاهی فرهنگ را تعیین کننده ی مرز میان انسان و حیوان می شمارند، بدین معنا که حیوانات بر اساس غریزه رفتار می کنند و تا آخر عمر نیز چندان تغییری در حرکت های شان دیده نمی شود اما این انسانها هستند که در تعامل و آمیزش با یکدیگر رنگ می پذیرند و می تواند رفتار خویش را نسبت به همنوع خویش تغیر دهند. ویژگی دیگری که میتواند مورد توجه قرار گیرد این است که خصلت های حیوانی بر اساس غریزه از یک نسل به نسل دیگر منتقل می گردد اما در انسان این عقل و خرد انسانی است که تعیین کننده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر حسین ممشلی ( پنج شنبه 96/4/15 :: ساعت 9:27 عصر )
   1   2      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

راهبردهای مقابله با نفوذ از منظر مقام معظم رهبری
واقعیت‎های جامعه ایران بر اساس نظر سنجی‎ها
واقعیت های موجود ایران و منطقه
پسا توافق
اهداف جمهوری اسلامی در منطقه
[عناوین آرشیوشده]