اقدامات راهبردی آمریکا در منطقه در راستای خاورمیانه جدید و سازماندهی غرب آسیا در راستای منافع خود
(با تغییرات جدید بدلیل واقعیتهای منطقه و چالشهای پیشرو)
4/1- راه اندازی جنگهای نیابتی در منطقه جهت تضعیف محور مقاومت یا سرنگونی حکومتهای محور مقاومت *2
4/2- تغییر جغرافیای منطقه یا تجزیه از طریق بی ثبات سازی کنترل شده با مدیریت گروههای افراط گرا *3
4/3- دولت سازی جدید متناسب با ارزشهای امریکا در کشورهای مستعد تغییر و ایجاد تغییر درقدرت ، در سایه انتخابات داخلی و استقرار دولت های وابسته با محور قومی – مذهبی
4/4- قطب بندی جدید منطقه ای و ایجاد برتری کامل برای رژیم اشغالگر قدس و توازن منطقه ای *4
---------------------------------------------------------------
*1- دمپسی ( در جلسه استماع کمیته نیروهای مسلح ) : ایران پنج چالش امنیتی ایجاد کرده است :
موشک های بالستیک ، قاچاق تسلیحاتی ، نایبان منطقه ای ، مین های دریائی و فضای سایبری.
*2- سفارت امریکا در لبنان طی گزارشی نوشت :
هدف امریکا از تشکیل نیروی مشترک عربی این بود تا خیال عربستان و کشورهای خلیج فارس راحت شود و امریکا بتواند با فروش سلاح خود ، از آن بصورت
نیابتی استفاده کند.
*3- کنل رالف پیترز درسال 2006 در مقاله ای با عنوان « مرزهای خونین » پیشنهاد داد که :
بازطراحی مرزهای خاورمیانه بر مبنای خطوط قومی – مذهبی و نژادی ، تنش های مذهبی را تسکین خواهد داد.
این نقشه مورد توجه قرار گرفت و در دستورکار سیاست خارجی امریکا برای منطقه قرار گرفت.
هدف از طرح خاورمیانه بزرگ یا جدید ، تغییر مرزهای ساکس - پیکو بر مبنای مرزهای اعتقادی و مذهبی است.
هنری کسینجر هم در جای دیگری به این سیاست جدید امریکا اشاره کرده است.
طبق نقشه ترسیم شده کنل رالف پیترز ، کشورهای سوریه و عراق به «3 » کشور ، کشورهای شمال افریقا به «6 » کشور ، مصر و سودان به «9 » کشور
مجزا ، « ایران » و پاکستان و
افغانستان در مجموع به « 10 » کشور و عربستان به «3 » کشور تجزیه خواهند شد.
کشورهای اردن ، فلسطین و یمن نیز از نقشه جغرافیائی حذف خواهند شد !
*4- جان کری در شورای روابط خارجی امریکا ( 2/5/94 ) :
من واقعأ بر این باورم که کارهائی که می کنیم و دست آوردهائی که در این توافق داشته ایم ، به نفع ما بوده است. من بر این باورم که ما به این ترتیب امنیت
و ایمنی را برای اسرائیل و
منطقه به ارمغان می آوریم که هیچ گزینه دیگری پیش روی خود ندارد.
4/5- اعمال فشار به دولت های مستقل منطقه و جمهوری اسلامی برای تغییر رفتار و ساختارهای مدنظر *5
4/6- دخالت (دستگاه سیاست خارجی آمریکا) در مناسبات داخلی دولت ها و حمایت مادی و معنوی از طیف ها و گروههای مطلوب داخلی تحت عنوان گروه های میانه رو و معتدل و تحت هدف قرار دادن گروه های مخالف تحت عنوان تندرو و افراطی. *6
4/7- کمک آموزشی و تسلیحاتی شرکای منطقه ای ( جهت ایجاد قابلیت لازم جهت اجرای نقش نیابتی) *7
----------------------------------------------------------------------
*5- جان کری در گفتگو با رسانه های خارجی ( 31/4/94 ) :
ایران به دلیل حمایتش از تروریسم و حوثی ها ( ی یمن ) و حزب الله منزوی باقی خواهد ماند.
حزب الله سازمانی تروریستی است و تا زمانی که از آن حمایت کنند ، با آنان مقابله می کنیم و با تحرکاتی که ایران در کشورهای دیگر از آن پشتیبانی می کند ، مقابله می کنیم.
*6- بخشی از سند امنیت ملی 2015 آمریکا :
ما درحال به دست گرفتن ابتکارعمل برای ایجاد روابط جهانی و شناسائی رهبران آینده در دولت ، کسب و کار و اتصال آن ها به یکدیگر و جامعه مدنی و مهارت های موردنیاز برای رشد دادن آن ها هستیم. ما برنامه های جدید تبادلات میان جوانان آمریکائی از آفریقا گرفته تا جنوب شرق آسیا را پیگیری می کنیم.
*7- آژانس توسعه بین المللی آمریکا بیش از « 7000 » نفر از مقامات عراقی را ازسال 2009 در حوزه هائی همچون طرح ریزی استراتژیک ، بودجه ریزی ، مدیریت شهری و توجه به نیازهای زنان درسیاست گذاری ها ی عمومی اموزش داده است.
این آژانس بیش از « 105 » هزارنفر از کارمندان عراقی را نیز آموزش داده است.
آمریکا می تواند در درازمدت ازطریق این شبکه آموزش دیده ، طرح تجزیه عراق را از داخل مدیریت و هدایت کند.
همچنین آموزش رهبران جوان عراقی تحت پروژه آموزشی IYLEP را نیز به این مورد اضافه کرد.
جان کری : ..... ما اکنون در چارچوب آموزش و افزایش توانمندی کار می کنیم ، زیرا چنین کاری واقعأ می تواند معادله را در منطقه تغییر دهد.
4/8- ایجاد اشتباه محاسباتی در مسئولین و نخبگان ایران ( که سیاستهای موجود منطقه ای جمهوری اسلامی محکوم به شکست است و ایران با تعامل با امریکا می تواند به اهداف منطقه ای خود برسد )
4/9- اثر گذاری در فضای داخلی ایران به کمک گروه همراه و همسو و اثر گذاری روی افکار عمومی با تبدیل امریکا از یک کشور متخاصم به یک کشور دارای منافع مشترک با ایران.
· حذف تفکر و عمل انقلابی زمامداران جمهوری اسلامی و تبدیل ایران به کشوری که در چارچوب هنجارهای پذیرفته شده بین المللی کار می کند.(A* )
· اثرگذاری روی افکار عمومی مردم ایران با هدف عدم شرکت و مشارکت مردم ایران در روند های پر خطر ( باحذف روحیه انقلابی و جهادی مردم)
· برآمدن گفتمان تعامل و مذاکره با امریکا و ایران و حمایت از تشکیل مجلس همسو با غرب در ایران
4/10- تبدیل ایران از یک بازیگر منطقه ای مقابل امریکا به یک بازیگر همراه و تغییرات اساسی در رژیم سوریه ، عراق ، افغانستان ، یمن و بحرین به کمک جمهوری اسلامی.(D*)
( به نحوی که تهدیدی برای رژیم اشغالگر قدس و متحدین منطقه ای امریکا نباشند و ایران هم احساس کند بعنوان یک قدرت منطقه ای نقش بازی کرده است )
------------------------------------------------------------------
(A*)اوباما رئیس جمهور آمریکا:
آنچه ما مشاهده کردیم این است که یک گرایش عملگرا در رژیم ایران وجود دارد… آنها نگران امنیت خود هستند. تااندازهای به واکنش مردمشان حساس و جوابگو هستند. انتخاب رئیسجمهور روحانی این را نشان داد که با تأکید آنها بر اقتصاد و خواستهشان برای وصلشدن به اقتصاد جهانی، اشتهای زیادی در میان ایرانیها برای پیوستن به جامعه جهانی وجود دارد… فرصتی برای نیروهایی ایجاد شده که میخواهند از چارچوب تنگنظرانه سالهای پیشین خارج شوند و در مسیر متفاوتی قرار بگیرند. این یک گسست رادیکال نیست، اما فکر میکنم شانسی به ما داده شده که نوعی جدید از روابط را تجربه کنیم و به نظرم توافق هستهای میتواند بستری بالقوه برای تحقق این امر باشد.
فیلیپ هاموند وزیرخارجهی انگلیس:
روشن است که صداهایی در داخل ایران وجود دارد، اما ما امیدواریم که با بازگشت ایران به تعامل با جامعه بینالملل، با تبدیل شدن به بازیگری با نقش بیشتر در جامعهی بینالملل، در این مسیر شاید رفتارش در منطقه را اصلاح کند
(D*)موسسه آمریکن اینترپرایز:
این موسسه با تصریح بر اینکه "اوباما میداند که توافق هستهای به تغییر رژیم ایران منجر میشود"، اعلام می دارد: به اعتقاد امریکن اینترپرایز سیاست اوباما در قبال ایران که پیشتر نیال فرگوسن نام آن را "بازی حدس و گمان" نهاده بود، گویای این است که این توافق به تغییر رژیم در ایران منجر خواهد شد. این امر بسیار محتمل است اما غالب مردم آمریکا، کارشناسان سیاست خارجه، و اعضای کنگره معتقد به آن نیستند.
رئیسجمهور اوباما امیدوار است که وارد کردن ایران به جامعه جهانی، دولت ایران را به تعدیل رفتار و تبدیل شدن به «قدرتی مسئول» در منطقه وادار کرده و نهایتا ماهیت خود رژیم را هم دستخوش تغییر کند اما آیتالله خامنهای و سران امنیتی و نظامی ایران کاملا از این هدف آگاه هستند.
4/11- در یک جمعبندی میتوان گفت آمریکائیها پس از شکست پروژههای تهدید نظامی و تحریم علیه ایران و ناکامی در ایجاد نظم مورد نظر خودشان در منطقه تغییراتی در راهبردهای خود دادهاند که خلاصه آن عبارت است از:
- تغییر سیاست از تقابل و تعارض (فشار از بیرون و شکاف از درون) به سیاست تعامل و ارتباط (ترغیب از بیرون و جذب و تغییر تدریجی از درون)
- تغییر راهبرد از فشار و تهدید به نفوذ و سلطه
- همراه سازی ایران در حل مسائل کلیدی منطقه (سوریه- عراق- لبنان- یمن) در راستای سیاستهای منطقهای خود با تعمیم فرمول مذاکرات هستهای به سایر مسائل غرب آسیا. (B*)
---------------------------------------------------------
(B*)دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس:
من با رئیس جمهور روحانی صحبت کردم و گفتم که ما خواستار دیدن تغییراتی در رویکرد ایران پیرامون مسایلی چون سوریه و یمن و تروریسم در منطقه هستیم و میخواهیم این تغییرات را در رفتار ایران ببینیم.
1. اهداف آمریکا در منطقه
1- حفظ رهبری آمریکا در ائتلافهای منطقهای و فرامنطقهای (تکمیل ارتباطات و اتصالات امنیتی جهانی)
2- حفظ امنیت و منافع رژیم صهیونیستی
3- مهار انقلاب اسلامی – تغییر رفتار و ساختار بمنظور تعمیق سیطره و نفوذ همه جانبه در منطقه و داخل ایران
4- تسلط بر آبراهههای راهبردی – منابع انرژی منطقه و تامین امنیت انتقال انرژی
5- حمایت از شرکای منطقه ای
6- ایجاد نظم سیاسی و امنیتی جدید منطقه بر اساس مدل آمریکایی و بازسازی نقش تخریب شده آمریکا در غرب آسیا
2. واقعیات موجود منطقه
1. کاهش تعیین کنندگی نقش آمریکا در تحولات میدانی و سیاسی منطقه با توجه به:
1/1- تصاحب کرسیهای پارلمان مصر توسط اخوانیها
2/1- پیروزی حماس در انتخابات فلسطین
3/1- پیروزی مجاهدین افغان و تشکیل مجلس قانونگذاری اسلامی در افغانستان
4/1- پیروزی اءتلاف یکپارچه در انتخابات مجلس عراق و روی کارآمدن دولت شیعی حامی ایران
5/1- پیروی حزب الله در انتخابات لبنان و ورود در دولت لبنان
6/1- وقوع بیداری اسلامی در شرایط بروز بحران اقتصادی در داخل آمریکا
7/1- شکست رژیم اشغالگر قدس در چهار جنگ در مقابل حزب الله و مقاومت غزه و شکست عربستان در مقابل مردم یمن علیرغم پشتیبانی آمریکا و سازمان ملل
2. قدرت یابی ایران در منطقه با حمایت از محور مقاومت رسیدن به قدرت هستهای و پیشرفتهای علمی علیرغم تهدیدها و تحریمهای غرب و عبور ایران از چالشهای پرونده هستهای
3. مخدوش شدن امنیت رژیم اشغالگر قدس با حمایت ایران از حزب الله و حماس
4. کاهش اعتبار قدرت نظامی آمریکا و افت ظرفیت و توانایی آمریکا در حل سیاسی بحرانهای منطقه
5. ورود متحدان منطقهای آمریکا به صحنههای عملیاتی همانند عربستان در یمن و ترکیه در سوریه و عراق
6. وجود معما و ابهام سیاسی و امنیتی برای آمریکائیها به نحوی که گزینههای روشن و واضحی برای آینده سیاسی بحرانهای موجود ندارند.
3. چالش های آمریکا دررسیدن به اهداف خود
1- شکست گزینه تهدید نظامی ( استفاده از این گزینه امنیت رژیم اشغالگر و متحدینش را مخدوش می نماید ) تحریم و ایران هراسی در مقابل پیشرفتهای داخلی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران *1
2- توانمندیهای محور مقاومت در بازدارندگی
3- انسجام در جامعه ایران و گروههای مردمی در پاسخ به تجاوزات وفتنه داخلی . سلب مشروعیت از حضور امریکا در منطقه نزد افکار عمومی
· روشهای نفوذ
o بزک کردن چهره شیطان بزرگ؛بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند...کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشتهی نجات انتخاب بکند؟(18/06/1394)
o خودشان را میآرایند؛ با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با ادکلن، با ظواهر بهظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد سادهلوح جور دیگری جلوه میدهند...نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛ دشمنی اینها تمام نمیشود.( 18/06/1394)
o هدایت مجموعههای فرهنگی؛اینها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردنند؛ این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید. یک وقت آدم خبر میشود که فرض بفرمایید فلان سازمان آمده یک بخشی از مجموعهی فرهنگی ما را -مثلاً فرض کنید مهدکودکها را- به یک شکل خاصّی دارد هدایت میکند؛ این را آدم میفهمد، بعد که نزدیک میشود میبیند کار خطرناکی و کار بزرگی است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اینها رخنه است. (04/06/1394)
o تحمیل کلیشههای سلطه طلبانه به مردم و نخبگان؛استکبار در صدد آن است که کلیشههای مورد نظر خودش را به همهی مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملّتها، هم بالخصوص به مسئولان و مؤثّران کشورها؛ یعنی دولتها، نمایندگان مجالس، تصمیمگیران، تصمیمسازان، به قول خودشان اتاقهای فکر، به همهی اینها میخواهند آن کلیشههای خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آنها بکنند.( 12/06/1394)
o مایلند همه، جهان را از منظر آنها ببینند... با این رویکرد سلطهطلبانه مفاهیمی را یا جعل میکنند یا دستکاری میکنند و معنا میکنند و مایلند همه، طبق معنای آنها این مفاهیم را بفهمند و بهکار بگیرند و در ادبیّاتشان از آنها استفاده کنند. فرض بفرمایید تروریسم یک مفهومی است که استکبار آن را در یک معنای خاصّی بهکار میبرد؛ یا حقوق بشر یا دموکراسی.( 12/06/1394)
o ایدئولوژیزدایی از سیاست و دیپلماسی؛ایدئولوژیزدایی یکی از حرفهای رایج [است.] حالا چند سالی بود، بعد یک چند سالی تعطیل شد، باز دوباره حالا شروع کردهاند. از دیپلماسی ایدئولوژیزدایی کنیم؛ از سیاست داخلی [ایدئولوژیزدایی کنیم]؛ نه، این درست ضدّ حق است، ضدّ حقیقت است؛ معنایش این است که اصول و مبانی انقلاب و اسلام را در سیاست داخلی و خارجی دخالت ندهیم(25/06/1394)
o القای عبور از انقلاب، لازمهی پیوستن به جامعه جهانی؛یکی از چیزهایی که انسان زیاد میشنود...اینکه شما بانفوذید، شما قدرتمندید، انقلاب را بگذارید کنار که بتوانیم با هم زندگی بکنیم، معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از این قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجّه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف. تا کِی میخواهید انقلابی باشید، تا کِی میخواهید مرتّب دم از انقلاب بزنید، بیایید جزو جامعهی جهانی(25/06/1394)
«رمز گشایی از سناریو نفوذ آمریکا در ایران و اثرگذاری در معادلات منطقه پس از برجام»
* نفوذ از منظر مقام معظم رهبری
· خطر نفوذ
o نفوذ، تهدیدی بزرگ برای کشور؛ امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور، دنبال نفوذند. (25/06/1394)
o نفوذ واختلاف دو پایه اصلی نقشه دشمن؛ نقشهی این دشمن در این منطقه عمدتاً بر دو پایه استوار است... یکی عبارت است از ایجاد اختلاف، دوّمی عبارت است از نفوذ. (25/06/1394)
o مذاکره و توافق، وسیلهای برای نفوذ؛ نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور(1394/05/26)
o مذاکره بهانه است، مذاکره وسیلهای برای نفوذ است؛ مذاکره وسیلهای برای تحمیل خواستها است. ما فقط در قضیهی هستهای به دلایل مشخّصی که مکرّر هم این دلایل را ذکر کردهایم، موافقت کردیم بروند مذاکره کنند؛ خب مذاکره کردند. (18/06/1394)
o مسئله بعد از برجام، مهمتر از برجام؛ به نظر من مسئلهی بعد از برجام، از مسئلهی برجام مهمتر است... آنها در اظهاراتشان حرفهایی میزنند که بکلّی خارج از مقولهی توافق هستهای و مانند این حرفها است...
o از جملهی حرفهایی که میزنند و ما را حسّاس میکند، این است که میگویند برجام فرصتهایی را - هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه- در اختیار آمریکا قرار داده (12/06/1394)
· عرصههای نفوذ
o نفوذ اقتصادی؛ اینها در صدد نفوذند... در زمینههای گوناگون؛ در زمینههای اقتصادی، در رفتوآمدها، در همهی دستگاهها(04/06/1394)
o نفوذ اقتصادی ممکن است؛ که البتّه کماهمیتترین آن نفوذ اقتصادی است... در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛ چون نفوذ دشمن پایهی اقتصادِ محکم را متزلزل میکند. (25/06/1394)
o نفوذ امنیتی؛ ممکن است که جزو کماهمیتترین [هم] نفوذ امنیتی باشد. نفوذ امنیتی چیز کوچکی نیست، امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمیت است. نفوذ امنیتی عوامل خودش را دارد، مسئولین گوناگون -از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیتی دشمن را با کمال قدرت انشاءالله میگیرند(25/06/1394)
o نفوذ فکری؛ نفوذ فکری...یکی از راههای ورود و نفوذ... ایجاد خلل در باورها است؛ باور انقلابی، باور دینی. در معرفتهای انقلابی و دینی اختلال ایجاد میکنند؛ رخنهکردن در اینها است. و از همهی طرق هم استفاده میکنند و آدمهای گوناگونی هم دارند؛ استاد دانشگاه هم دارند، فعّال دانشجویی هم دارند، نخبهی فکری و علمی هم دارند؛ همهجور آدمی برای ایجاد این رخنهها هستند(25/06/1394)
o نفوذ فرهنگی؛ از همه مهمتر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است. دشمن سعی میکند در زمینهی فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. خرجها میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است.( 25/06/1394)
o نفوذ سیاسی؛ نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتیدستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریّتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آنوقت همهی تصمیمگیریها در این کشور بر طبقِ خواست و میل و ارادهی مستکبرین انجام خواهد گرفت؛ یعنی مجبور میشوند.( 25/06/1394)
o وقتی یک کشوری تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت، حرکت آن کشور، جهتگیری آن کشور در دستگاههای مدیریّتی، بر طبق ارادهی آنها است؛ آنها هم همین را میخواهند...برای آنها بهتر این است که از خود آن ملّت کسانی در رأس آن کشور باشند که مثل آنها فکر کنند، مثل آنها اراده کنند، مثل آنها و بر طبق مصالح آنها تصمیم بگیرند؛ این نفوذ سیاسی است. (25/06/1394)
o نفوذ در منطقه؛ در منطقه هم آنها میخواهند نفوذ ایجاد کنند؛ حضور برای خودشان دستوپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند. ما به حول و قوّهی الهی تا آنجایی که بتوانیم نخواهیم گذاشت این اتّفاق بیفتد. (25/06/1394)
o امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ میخواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است. در ایران هم نیّتشان این است. (25/06/1394)
·
بنابراین در جمعبندی جریان اصولگرایان چند نکته یادآوری میگردد:
1- اصولگرایان در عرصه گفتمان، اندیشه، رویکرد، دارای دیدگاه و اندیشههای صحیح برخاسته از اسلام ناب محمدی (ص) میباشند. این رویکرد و گفتمان که احیا شده آرمانهای حضرت امام راحل است بارها از سوی مقام معظم رهبری مورد تأیید قرار گرفته است.
2- مکتب اصولگرایی شاکله اصول و ارزشهای بنیادین دینی و انقلابی ماست که انقلاب اسلامی با این رویکرد به پیروزی رسید و با این تفکر مدیریت جامعه اسلامی یا اداره مینماید. پرچمداران این اندیشه و تفکر در هر لباس و منش و سازمان و تشکل مورد حمایت آحاد جامعه اسلامی واقع میگردند. پایبندی و التزام چهرهها، احزاب سیاسی با این نگرش، به دلیل همسویی در گفتمان، اهداف، رویکرد، همواره مورد حمایت نیروهای دینمدار و انقلابی واقع شده است. بدین جهت اصولگرایی، نه صرفاً یک جریان سیاسی، بلکه مکتب فکری و راهنمای دائمی ماست.
د) جریان اپوزیسیون: در هم مقاطع انقلاب، مخالفت در برابر نظام و ساختار آن، با بهرهگیری از زمینههای تئوریک و نظری اپوزیسیون (مخالفت)، با هدف کسب قدرت به عنوان مهمترین هدف گروههای سیاسی وجود داشته است. درمقطع حضور جریان مدعی اصلاحطلبی، جریانهای سیاسی مختلف اپوزیسیونی، با روشهای گوناگون از جمله مبارزه انتخاباتی و پارلمانی تا براندازی و فروپاشی نظام سیاسی، در برابر نظام اسلامی صفآرایی کردند. از جریانهای «اپوزیسیون در قدرت» تا «اپوزیسیون بر قدرت» از طیفهایی که در حاکمیت بوده و رجزخوانی علیه حاکمیت دینی میرکدند تا ضد انقلابهایی که در خارج از حاکمیت و خارج از کشور بوده و درصدد براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی بودند، همه آنها در طیف اپوزیسیونی جای میگرفتند که در یک سر طیف آن جریانهای اپوزیسیونی که در صدد تغییر رفتار رهبران نظام جمهوری اسلامی بودند تا منتهیالیه این طیف که جریانهای اپوزیسیونی که وابسته به آمریکا و قدرتهای غربی و در یک جبهه هماهنگ و آشکار بر اساس راهبرد دشمنان نظام اسلامی با بهرهگیری از فشار از بیرون و بیثباتیسازی در درون، در صدد تغییر ساختار نظام جمهوری اسلامی و فروپاشی آن بودند را شامل میگردد.
تعریف: در تعریفی که از «اپوزیسیون» گفته شده عبارت است از گروهها، حزبها و افراد مخالف قانونی که خارج از حاکمیت و قدرت سیاسی هستند و وابستگی به دولت ندارند و در جهت خلاف اهداف دولت حرکت میکنند. آنان با نظارت مستقیم بر دولت، افکار عمومی را روشن میسازند تا امکان انتخاب دیگری در چارچوب قانون اساسی پیدا کنند.[1] آیا رفتار سیاسی برخی از گروههای سیاسی به قدرت رسیده، از نیمه دوم دهه هفتاد در ایران که در طیف «اپوزیسیون در قدرت» بودند، دایره جریان اپوزیسیونی را کامل و شامل میداند؟ قطعا باید با تعریف دیگری همه جریانهای اپوزیسیونی را لحاظ نمود.
«اپوزیسیونی»را نیروی سیاسی شکل یافته و یا غیر متشکل مخالف دولت و یا قدرت مستقر اطلاق کردهاند. در جامعهشناسی سیاسی اندیشمندان همچون موریس دورژه نیروهای سیاسی جامعه را به سه گروه تقسیمبندی کردهاند:
1- نیروهای سیاسی در دولت: آنها کنترل دولت و نظام را در دست دارند. اگرچه آنها شاید اختلاف سلیقههایی در اداره کشور داشته باشند اما در اصول و مبانی و اصول بنیادین نظام (خط قرمز) هیچ گونه اختلاف نظری با هم ندارند.
2- گروههایی که با دولت هستند اما در درون دولت جای نمیگیرند، اصطلاحاً آنها را «اپوزیسیون قانونی» نامیدهاند. این نیروهای سیاسی علاوه بر سیاستمداران و جریان با برخی سیاستها در اداره کشور هم مخالفت میورزند، اما مخالفتشان به اصول کلی و مبانی مشروعیت نظام بر نمیگردد. این گروه چاچوب قانونی موجود را در حکم قاعده بازی میپذیرند و در درون نظام به رقابتهای سیاسی میپردازند.
3- اپوزیسیون بر دولت: گروههای معارضی که در براندازی نظاماند. این گروه نه تنها با مجریان سیاسی بلکه با اصول کلی و مبانی مشروعیت نظام هم مخالفت دارند. و به جریانهایی برانداز مشهورند.
از عوامل تعیین کننده پیدایش اپوزیسیون در جامعه ساختار قدرت سیاسی است. نهادینه شدن حق رأی، استقرار نظام پارلمانی، موروثی نبودن قدرت و دست به دست شدن و امثالهم راهگشای شکلگیری اپوزیسیون قانونی است. هر نظام و انقلابی به دلیل حذف برخی طبقات از عرصه سیاست و فراگیری و گستره برخی تغییرات اجتماعی سیاسی در جامعه، در درون خود حامل نیرویی به نام « اپوزیسیون» است.
نظام جمهوری اسلامی به دلیل گستردگی و نیز میزان اثرگذاری آن بر تحولات محیط ملی منطقهای و بینالمللی و پایهریزی نظم نوین اسلامی و دینی و معنوی در عرصههای مختلف، مواجه با ایستادگی جریانهای اپوزیسیونی داخلی و محیط سیاسی خارجی گردیده است. اگر چه میزان دوری و یا نزدیکی آنان و نیز شدت و ضعف و نحوه مواجهه آنان با نظام، طیفبندی جریانهای اپوزیسیونی را تعیین مینموده است، اما از سوی دیگر به دلیل پشتوانه رضایت و اعتماد عمومی گسترده مردمی و نیز مشروعیت دینی و اهلی این نظام و هوشیاری رهبران و بصیرت آحاد جامعه اسلامی در مواجهه با جریانهای اپوزیسیونی و شناخت دشمنان و طیفبندی آنان به دشمنان بیخطر و باخطر و یا دشمنان اصلی و فرعی، و نیز دشمنان درجه 1 و 2، صلابت اقتدار، بازدارندگی و پایداری نظام جمهوری اسلامی را در هم مقاطع انقلاب خصوصاً دهه اخیر رقم زده است.
دستهبندی و صورتبندی[2]: جریان اپوزیسیون ایرانی را با ملاکها و شاخصهای مختلف میتوان به چند دست به صورتبندی کرد. «اپوزیسیون داخلی و خارجی»، «اپوزیسیون قانونی و برانداز»، «اپوزیسیون راست و چپ» و ... که هر یک از این سنخشناسی اپوزیسیونی، دارای محاسن و معایبی است. اما در یک نگاه جامعتری که نگاه ترکیبی است میتوان آن را بر مبنای نحوه تعامل آنها با نظام (استراتژی سیاسی) و دیدگاهها و اندیشه سیاسی و ایدئولوژیک، آنها را به چند طیف دستهبندی کرد. مهمترین طیفهای جریان اپوزیسیون ایرانی عبارتند از:
1- طیف چپ: منظور از طیف چپ، گروهها و احزاب سیاسی بود، که از نقطه عزیمت سوسیالیستی و کمونیستی با مسایل جامعه برخورد میکرد. طیفهای چپ در ایران اگر چه به شعب و گروهها متعدد و متفاوتی تقسیم شدند اما همه آنها «در جهانبینی از حیث اعتقاد به اصالت ماده (ماتریالیسم) و نفی اصالت جهان غیرمادی و الهی و افرادی مشترک بودند و مذهب را پدیدهای فرهنگی و عمدتاً به صورت روبنایی از مناسبات تولید ارزیابی میکردند اما در جزئیات مسایل با هم اختلاف داشتند.»[3]
مهمترین احزاب و گروههای چپ در مقطع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، احزابی همچون حزب توده به رهبری احسان طبری و کیانوری؛ چریکهای خدایی خلق به رهبری بیژن جزنی و اشرف دهقان؛ حزب دموکرات کردستان ایران (قاسملو و شرفکندی تا اواخر دهه 60 مصطفی هجری و عبدالله حسنزاده در دهه اخیر)، حزب کومله (به رهبری شیخعزالدین حسینی در دهه 60 و ابراهیم علیزاده و عبدالله مهتدی، حمید تقوایی پس از آن، سازمان مجاهدین خلق (مسعود رجوی و مریم رجوی) میباشند.
در دهه دوم و سوم انقلاب اسلامی مهمترین طیفهای جریان چپ شامل: حزب دمکراتیک مردم ایران، اتحاد
چپ کارگری، راه کارگر جنبش فدائیان، سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، که در خارج از کشور به فعالیتهای ضدانقلابی علیه نظام اسلامی مشغولاند.
طیفهای نهضت مجاهدین خلق (گروه لطفالله میثمی)، حلقه ایران خرداد (عزتالله سحابی)، جنبشی مسلمانان مبارز (حبیبالله پیمان)، بازماندگان جاما، بنیاد شریعتی (احسان شریعتی) و امثالهم در داخل کشور مطرح میباشند.
بنابراین با ملاحظه در طیف چپ اپوزیسیونی، از نیروهای چپ سنتی مثل حزب توده و حزب دموکراتیک تا جریانات چپ جدید، در بررسی استراتژی سیاسی و تقدم کار فرهنگی بر کار سیاسی تا برخوردهای سیاسی و شیوههای براندازانه را میتون در آنها مشاهده کرد.
2- طیف اپوزیسیون ملیگرا: منظور از آن، نیروها و احزابی که با نگرشها و رویکردهای ایدئولوژی ناسیونالیسم و یا قومیتگرا (همانند پان ایرانیسم، پان عربیسم، پان ترکیسم و ...) به مخالفت با دولت و نظام جمهوری اسلامی برخاستند. در این طیف احزاب و گروههای مختلفی از ملیگرایان لائیک تا ملیگرایان مذهبی، از گروههایی که تأمل به مبارزه در درون حاکمیت تا جریانهایی که معتقد به مشی مبارزه با رژیم هستند را میتوان مشاهده کرد.
مهمترین مبانی فکری جریان اپوزیسیون ملیگرا و قومیتگرا شامل: تکیه بر ایدئولوژی ناسیونالیسم ایرانی و یا توجه به اصالت قومیت خاص (همانند پان عربیسم)، تساهل در عرصههای سیاسی و علاقمندی به برقراری ارتباط با عزت خصوصاً آمریکا و دریافت حمایتهای مالی و اعتباری از مجامع و مراکز غربی و در حقیقت کرنش در برابر نظام سلطه آمریکا، بهرهگیری از اندیشههای لیبرالی و مکاتب غربی در مدیریت اقتصاد، سیاسی و فرهنگی جامعه، بیتوجهی به نقش دینی در ابعاد اجتماعی و سیاسی خصوصاً در زوایای گوناگون اداره جامعه و نظام سیاسی، پیروی از اندیشههای ملیگرایانه مصدق، جدایی دین از دولت و سیاست و در نتیجه پایبندی به سکولاریسم، فاصلهگیری از روحانیت به عنوان مرجع فکری دینی و سیاسی جامعه و نظیر آن میباشد.
در دوران بعد از پیروزی انقلاب و در مقاطع اخیر، مهمترین احزاب و گروههای ملیگرا شامل جبهه ملی، طیف سلطنتطلبان و مشروطهخواهان، پهلوی خواهان (طیف رضا پهلوی)، طیف جمهوریخواهان ملی ایران (حسن شریعتمداری)، جبهه دموکراتیک مردم ایران) (بابک امیرخسروی، آذرنور فرجاد آزاد)، جبهه دموکراتیک ملی ایران (هدایتالله متین دفتری) تا گروهکهای همچون پژواک و امثالهم میباشند.
3- طیف اپوزیسیون اصلاحطلب: منظور از این طیف افراد، گروهها و احزاب مخالف دولت و یا نظام مردمسالار دینی ایرانیاند که در صدد تغییر گفتمان نظام دینی به نظام جمهوری و یا مشروطه و یا کاهش نقش و حضورشان اسلامیت در تاروپود کشوراند.
مهمترین مبانی فکری جریان اپوزیسیون مدعی اصلاحطلبی عبارتند از: از نظر اندیشه سیاسی در امتداد بین جمهوریخواهی و مشروطهخواهیاند. اعتقاد به سکولاریسم و جدایی دین از نهایت دولت در نگاه حداقلی تا حداکثری کمرنگ کردن دین و یا حذف آن در عرصه عمومی جامعه بوده، در استراتژی سیاسی قائل به کمک به فضای بینالمللی برای وادار کردن حاکمیت اسلامی به تغییرات عمیق سیاسیاند، اعتقاد به نظم نوین جهانی و وادار کردن ایران به پذیرش دموکراسی، حقوق بشر و دیگر قواعد و نرمهای جهانی، مخالفت شدید با اجرای قواعد دینی از سوی حاکمیت در دولت اسلامی همچون عدالت اجتماعی، طرح امنیت ملی و توجه به طبقات فقیر و تودههای جامعه از سوی دولت اصولگرای کشورند.
مهمترین طیفهای اپوزیسیونی اصلاحطلب از چهرههایی برجسته افراطی همچون اکبر گنجی، محمدحسن سازگارا، فریبرز رئیسدانا و فرخنگهدار تا عناصر جنجالی دفتر تحکیم وحدت و نیز برخی جریانهای اصلاحطلب راست همچون نهضت آزادی تا برخی عناصر رادیکال در برخی احزاب دوم خردادی مثل مشارکت و افرادی چون شیرین عبادی و اعضای کمپین و امثالهم در این طیف جای میگیرند.
4- طیف اپوزیسیون مذهبی: منظور از آن افراد، احزاب و گردهمایی بوده که با اعتقاد به این حداقلی به مخالفت با دولت و نظام اسلامی برمیخیزند. این طیف که در مقطع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با حاکمیت جمهوری اسلامی روبرو گردید، به دلیل عدم اعتقاد به اداره دین در مدیریت کشور در عصر غیبت حضرت ولی عصر (عج)، در مقابل نظام ولایی جمهوری اسلامی که در صدد برپایی مقدمات حاکمیت عدالتگستر جهانی مهدوی است، به صفآرایی و مقابله برخاست.
مهمترین مبانی این طیف اپوزیسیونی، نگاه حداقلی به اسلام و عدم اعتقاد به جامعیت دین و توان پاسخگویی آن در اداره جامعه و کشور اعتقاد به سکولاریسم و عدم پیوند دین با سیاست)، مخالفت در برابر نهادهای اسلامیت نظام همچون ولایت فقیه شورای نگهبان و مجلس خبرگان، تأکید بر جنبههای ظاهری اعمال و عبادات دینی،مخالفت با آموزههای انقلابی چون وحدت شیعه و سنی و دامن زدن به اختلاف بین مذاهب در ایران و مقابله تئوری و عملی با وحدت ملی و انسجام اسلامی و ... میباشد.
در این طیف احزابی چون انجمن حجتیه، برخی طیفهای وابسته به وهابیت حرکت مکتب نقیزاده و امثالهم در این دسته جای میگیرند.
در جمعبندی باید اشاره کرد سابقه تدین دینداری و اسلام اهلیت در ایران، و برپایی نظام جمهوری اسلامی، به تقویت رابطه مقدس ولایی در ایران انجامیده و در نتیجه کلیه جریانات که در مسیر خلاف ارزشهای دینی و انقلابی ملت حرکت میکنند، همانند خشن و خاشاکهایی در پیریزی تمدن و برپایی نظام و دولت اسلامی مردم انقلابی ایران، جز نابودی حیثیت و آبروی خود و افزایش زحمت و هوشیاری مردم، دستاوردی برای آنان در بر نخواهد داشت.
آنچه پایدار و ماندنی است جریان حق، راه و تفکر حق است که در کانون آن ولایتمداری مهمترین عامل تشخیص "سره از ناسره» درستی یا نادرستی نقشه راه و همراهان است.
[1]- داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، انتشارات مروارید، چ چهارم، 1376، ص 5.
[2]- رمضان شعبانی سارویی، جریان شناسی، نشریه هدایت، انتشارات نمایندگی ولی فقیه در نمسا،1386، شماره 78 ص 65.
[3]- به اهتمام مصطفی میرسلیم، جریان شناسی فرهنگی بعد از انقلاب، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ص 4.